یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شانس_اقبال» ثبت شده است

در حالت عادی وقتی با یکی فیس تو فیس بایستم و در فاصله بیست سانتی متریِ صورتش بخوام نوکِ انگشتمو بزنم به نوکِ دماغش باید لااقل سه بار قِلِق گیری کنم یکی دو بار انگشتمو فرو کنم تو چشمش و بعد تازه با خطای هفتاد هشتاد درصدی، بزنم به نوکِ دماغش. یعنی تا این حد کورم.

در فاصله ی ده متری، یه سنجاقک روی لبه ی سکو نشسته بود و توجه منو به خودش جلب کرد. یه سنگ از روی زمین برداشتم و از اونجایی که دوستان همه میدونن چشم من چه وضعی داره، به شوخی گفتم: میخواین با این سنگ بزنم به سرِ سنجاقکه؟ به شکل تحقیر کننده ای اصلا اهمیتی به مزخرفی که گفتم نکردند و من سنگو پرت کردمو قبل از اینکه روشونو از سنجاقکی که بهش اشاره کردم برگردونن، دیدن که سنگ درست خورد به سر سنجاقک و درست از گردن، از بدنش جدا شد.اصلا کاری نداریم که چونه ی دوستان چطوری کشیده شده بود و دهانشان تا کجا باز، خودم. خودم از حیرت داشتم سکته میکردم.

دو بار دیگه یه همچین وضعی پیش اومد با این فرق که سنجاقک نبودن و با دست پرت نکرده بودم و شاهدی هم نداشتم.

نمیدونم قصد داشتم با نوشتن این ماجرا یه نتیجه ای بگیرم اما هرچی فکر میکنم یادم نمیاد.



روز بزرگداشت پروین اعتصامی:

شنیده‌اید که آسایش بزرگان چیست؟
برای خاطر بیچارگان نیاسودن
به‌کاخ دهر که آلایش است بنیادش
مقیم گشتن و دامان خود نیالودن
همی ز عادت و کردار زشت کم کردن
هماره بر صفت و خوی نیک افزودن
ز بهر بیهُده، از راستی بری نشدن
برای خدمت تن، روح را نفرسودن
برون شدن ز خرابات زندگی هشیار
ز خود نرفتن و پیمانه‌ای نپیمودن
رهی که گُمرَهیَش در پی است نسپردن
دریکه فتنه‌اش اندر پس است نگشودن

 


۱۷ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۷ ، ۱۷:۱۶
میرزا مهدی