یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۲ مطلب در اسفند ۱۴۰۳ ثبت شده است

روز-داخلی- کارگاه عکاسی

یک میزِ تک‌پایه با ساتَنی نسکافه‌ای رنگ در وسط صحنه، چند کاسه خالی، تُنگِ جلبک بسته‌ی ماهی‌ای که مدتهاست رنگِ ماهی به خود ندیده، دیوارهایی به رنگ سبز لجنی که با های‌لایت‌ها و لولایت‌های فراوان و نا‌منظم و شلخته، چرکیِ غلو شده‌ای رو القا می‌کند، سه قطعه اشیاء و ابزارِ آشپزخانه که با سین شروع شده و دیگر ذوقی برای یافتن چهارمی و پنجمی و ششمی و هفتمی نبوده است،  با یک صندلی که یکی از پایه هایش شکسته و وقتی روی آن می‌نشینی باید تبحرِ حفظ تعادلت را داشته باشی که نیفتی، که اگر بیفتی، نباید میافتادی، که به ما چه؟ که بِهِت گفته بودیم که اگر زارتی بخوری زمین هیچ کسی مسئولیت خُرد شدن لگنت را به عهده نخواهد گرفت، دیده می‌شود. 
 جوانی با لباس‌های معمولی -پیراهنی طوسی با راه راه های ریز افقیِ آبی رنگ و شلوار پارچه ایِ قهوه ای و گشادی که پشت زانوانش مثل پیشانیِ پیرمردانِ نود ساله چروک و چروک هایش خشک و سفت شده اند، و یک کتانیِ سفید چرک که زبانه یکی از لنگه‌های آن روی شلوار آمده- کنار میز ایستاده و به دوربین نگاه میکند.

"چیلیک"

 صدای شاتر دوربین شنیده می‌شود و عکس ثبت می‌شود و بعنوان تم نوروز 1404 در صفحه‌ی اینستاگرامِ کارگاه عکاسی من نشر می‌یابد و در توضیحات نوشته می‌شود، "کاملا رایگان در قطع و اندازه‌ی ثابتِ ده در پانزده سانتیمتر". که چی؟ که بعنوان نمونه‌ی کوچکی از سفره خالی مردم، قصد داشته باشد مشتریانی را جذب کند که کنار این سفره‌ی سرد و بی‌روح بنشینند و عکس بگیرند و به یادگار در آلبوم هایشان بگذارند. و در آینده اگر روزگارشان بدتر از امروزشان نبود، و خواستند به فرزندان و نوه‌های خود از وضعیتِ اسفبار امروزشان بگویند،به جای واقعیتی که باید در تاریخ مصور خانوادگیِشان ثبت می‌شد، زرق و برق‌های دورغین و کذایی تحویل نسل آینده ندهند.

روز-داخلی- اداره اماکن عمومی شهر

 برگه‌ای  که در آن تعهدنامه‌ای دیده می‌شود روی میز است و دستانی آن را امضا میکند .
در آن نوشته شده است:  "تعهد می‌دهم نه تنها در صفحه‌ی اینستاگرام، بلکه در مخیله‌ام هم نگنجد که مملکت انقدر آش و لاش است و دیگر سیاه‌نمایی نکنم و نگویم مردم حتی به عید هم فکر نمیکنند؛ و دیگر از این غلط‌ها نمی‌کنم. و همین الان در حضور شما صفحه‌ی مذکور را باز، و عکس مربوطه را پاک می‌نمایم.  امضاء خشششخشششخشش (صدای خودکار و امضاء) "

روز - خارجی- بیرون محوطه اماکن عمومی شهر

  با لبخندی بر لب-که انگار اتفاقی نیفتاده و همه چیز تحت کنترل خودش است از همه حتی از پاسبان دربِ ورودی هم عذرخواهی و تشکر می‌کند و مثل سگی که فکر می‌کند چوبی قرار است در ماتحتش فرو کنند، درنگ نکرده و فِلِنگ را می‌بندد.

فیداوت
تیتراژ


۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۰۳ ، ۰۸:۲۳
مهدی فعله‌ گری

میگم تو مگه با کِ اشرفی در ارتباطی؟

میگه نه چطور؟

میگم یه کِ اشرفی تو تلگرام پیام داده و میگه شماره م رو تو بهش دادی 

میگه کِ اشرفی؟

میگم آره

میگه ببینم

(میبینه)

میگه این که تِس

میگم تِس چیه ؟ کِس.

میگه بابا جان این تِس

میگم نه کِس

میگه بابا کِس نیست که تِس. برو عینکت رو بیار.

میگم کِس  تِس نداره که اشرفی که هست.

میگه بابا من از اون یارو متنفرم مرتیکه هیز

میگم خوب پس این تِ کیه؟

میگم چه میدونم؟ پس قبول داری که کِ نیست و تِس؟ 

میگم آره. منو بگو فکر میکردم کِس. نگو تِس



پ.ن: رد میشد گفتم یه چی بنویسم.

۲ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۰۳ ، ۱۹:۳۸
مهدی فعله‌ گری