یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!
طبقه بندی موضوعی

مهمان ویژه

چهارشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۸، ۰۱:۰۰ ب.ظ

به نام خدا

دو نفر آقا اومدند تو مغازه و یکیشون پرسید بک گراند حرم امام رضا داری؟

گفتم میتونم تهیه کنم. برای چی میخواین؟(مهم بود که پرسیدم)

گفت این آقا توریسته . رفته مشهد و یادشون رفته عکس بگیرن. میتونن اینجا عکس بگیرن پشت سرشون عکس حرم امام رضا بذاری؟

نگاش کردم و لبخندی زدم و گفتم: کجاییه؟

گفت از کربلا اومده.

یهو مو بر تنم سیخ شد. بلند شدم. دستشو گرفتم نشوندمش رو صندلی کنار دست خودم. 

گفتم همسایه امام حسینی؟

نگاهی به مترجم و راننده ش انداخت و اون آقا هم دست و پا شکسته گفت: مجاورت. امام حسین. (قول میدم در حد دو تا سوره قرآن بیشتر از من از عربی اطلاعات داشت.)

همزمان که حرف میزدیم گوگل رو باز کردم و نوشتم عکس های با کیفیت‌بالای حرم امام رضا

یهو پسره گفت: "کُن یو اسپیک انگلیش؟"

منم که فقط در حد دوم راهنماییِ اون زمان انگلیسی بلد بودم، نمیدونم با چه عقلی گفتم؟ یِس یِس

یه کم سر جاش جا بجا شد و گفت: آی فورگوت تو تکه پیکتورس اف عمام رضا شرینه (فهمیدین دیگه. گفت فراموش کردم تو حرم امام رضا عکس بگیرم.)

گفتم: یِس یِس

گفت: اسعر الاجمالی؟

نگاه به مترجمش کردم و مترجم گفت میگه قیمتش چند.

گفتم بهش بگو چه سایزی میخواد.

پرسید و بنده خدا هم رو دیوار یه سایزی نشونم داد 

 گفتم: 100 هزار تومن. (بعد رو به خودش کردم و) گفتم: "میات الْف" (مکث طولانی کردم و گفتم) تومان

رو به مترجمش یه چیزی گفت توش"خصم" داشت

(گفتم ای بابا نکنه فکر میکنه خصومتی باهاش دارم؟ مثل ناشنواها با چشمانی تقریبا ترسیده از جنگ بعدی ایران و عراق به مترجم نگاه کردم و سری تکان دادم که آخه چرا؟؟؟؟؟؟ مگه من چی گفتم؟)

که مترجمه گفت: میگه تخفیف نمیدی؟

گفتم؟ همینو گفت؟ مطمئنی؟ 

گفت آره دیگه...

گفتم بهش بگو ما که رفتیم کربلا .....

یهو پسره پرید تو حرفمونو گفت: دیسکَوند. دیسکَوند(دیگه این که تابلو بود داره میگه تخفیف تخفیف)

گفتم: یِس یِس

گفت: آِی اَم یور گاست؟

گفتم روح؟

گفت: روح؟ (یه جوری "ح" رو گفت که من گلوم درد گرفت.بعد به در و دیوار نگاه کرد و خندید)

به مترجمش گفتم : یعنی چی که میگه من روح شما هستم.(بعد خندیدم)

مترجم همینو یه جوری بهش گفت که دیدم اون هم زده زیر خنده.

گفت: گَست...گَست. نو (NO) گُست.... (بعد هی میخندید) و گفت: دو نات اسپیک انگلیش (و میخندید)

گفتم یِس یِس (منم خندیدم. ولی واسه چی؟)

خلاصه دلم یه جوری شد و گفتم بذار فقط هزینه چاپشو ازش بگیرم. مهمون ماست و مخصوصا همسایه امام حسینه. (امیدوار بودم امام حسین لااقل یه لبخند کوچولو به من بزنه)

مغزم داشت سوراخ میشد ازاین همه فشاری که آورده بودم تا بتونم ارتباط برقرار کنم. از انگلیسی هم که فقط کیف و کفش و ماهی و در و پنجره و میزشو بلد بود. یه چیزای دیگه هم بلدم ولی خوب مثل همین گَست و گُست، ممکنه بشه مایع آبرو ریزی. خلاصه با اعتماد به نفس گفتم: جاست گیو ایت اِ پرینت؟

گفت: می؟

(گیج نگاش کردم و با خودم گفتم یعنی چی "می"؟ پس کی؟ می؟ بهش گفتم شما فقط هزینه چاپشو بده.   جوابش نباید این باشه که بگه: می. من؟)

مترجمه هم که داشت با موبایلش حرف میزد و فکر میکرد دیگه ما زبان مادریه همدیگه رو کشف کردیم ، از این گفتگو کشیده بود بیرون.

یه کم ابرو هامو در هم کردمو با دست بهش اشاره زدم و گفتم یِس یِس یو. (بله بله شما)

سرشو تکون داد که یعنی نمیفهمم چرا(فکر کردم نمیفهمه چرا باید اینهمه بهش تخفیف بدم) 

خواستم بهش بگم چون همسایه امام حسینه. تعارف نکنه. سودشو مهمون منه.

رو کرد به مترجمش و یه چیزی گفت که الان هیچکدوم از کلماتش یادم نیست.

مترجم گوشیو چسبوند به سینه ش و گفت: مگه خودتون چاپ نمیکنین؟

گفتم چطور؟

گفت: میگه بهش گفتی که فقط باید خودتون چاپش کنید؟ (دیدین؟ گاف دادم)

تازه فهمیدم چرا با تعجب گفته بود "می؟" منم با پر رویی گفته بودم یِس یِس یو. 

خوب پس "جاست گیو ایت اِ پرینت" یعنی خودتون باید چاپ کنید.

حل شد. زنگ زد یه دو جین بچه و یه خانم از وَن پیاده شدن و هجوم آوردن داخل آتلیه. در  کسری از ثانیه کولر جواب کرد....زور میزد خنک کنه، نمیتونست. سر و صدایی شده بود که نگو. اولش نفهمیدم چند نفر بودن همه هم با هم حرف میزدن. (من نمیدونم گلو درد نمیگیرن عربها؟)

بیشتر از 40 تا شات عکس گرفتم تا این هشت نفر همه با هم خوش‌رو و رو فرم عکسشون ثبت بشه. نشستیم بک گراندو انتخاب کردیم و رفتن.

حالا تصمیم دارم حتی اون پول چاپ هم ازشون نگیرم...ولی ازش تقاضا کنم. تمنا کنم، اگر رفت زیارت امام حسین، از آقا برام بخواد. یه بار دیگه مسیرشو. حرمشو. ضریحشو...


نمیدونم شاید هم دولا پهنا حساب کردم. پارسال تو کربلا یه مُهر خریدم برا بابام 25000 تومن. 





موافقین ۱۶ مخالفین ۱ ۹۸/۰۴/۱۹
میرزا مهدی

بَین المَلَل

شغل_من

نظرات  (۲۹)

تو کدوم سوره های قرآن اینو داره؟ : اسعر الاجمالی؟





پاسخ:
عه...........................
من که اینو پیش نویس کرده بودم.... چرا ارسال شده؟:)))
ویرایشش نککرده بودم. کامل نبود :))
دو سه روزه هر جا میرم حرف کربلاست منم حساس هرچیزی که یادم بیاره سه ماه دیگه بیشتر نمونده تا پیاده روی اشکم رو در میاره
عربی را همیشه مردودم ،از جدایی همیشه میترسم 
بلدم فعل جمع را اما ،مشکلم با ضمیر منفصل است

نه به اون جو گیری اولیه که اصلا نمیخواهید پول چاپ رو بگیرید نه به آخرش که تصمیم میگیرید دولا پهنا حساب کنید منم چهارتا تسبیح خریدم یه مهر شد صد و پنجاه 
پاسخ:
حالا من یه مطلب نوشته بودم درمورد کربلا و آدرس پرسیدنم که تو وبلاگ قبلی جا موند. 
برای دوستان تکراری میشه والا فضاحتِ زبانِ عربیِ منو تو اون میتونستید به وضوح درک کنید.

۱۹ تیر ۹۸ ، ۱۵:۰۷ احسان ‍‍
ان شاء الله قسمت همه بشه. مخصوصاً نرفته ها...
پاسخ:
الهی آمین
سلام
به خودم امیدوار شدم...:))
منم داشتم فکر می کردم چرا گفتین از این یه برینت بگیر!!!! بعد که گفتین منظورتون چی بوده دوزاریم افتاد!

یاد کربلا و عربی حرف زدنام با صاحب خونه افتادم! معلوم نیس ما چقدر قره قاطی منظورمون رو فهموندیم...
آخی دلم اربعین خواست...
پاسخ:
سلام...
شما مگه اسباب کشی نداری؟:))
راستش متن ویرایش نشده بود. عذر میخوام قصد داشتم به صورت پیشنویس ذخیره کنم. 
الان که اومدم دیدم این همه دوستان لطف داشتن، دیگه فکر کنم صحیح نباشه حذفش کنم.
ما هم دلمون اربعین میخواد. 

۱۹ تیر ۹۸ ، ۱۵:۳۹ ام شهرآشوب
سلام
خیلی خوب بود:))
ایکاش جای اون دروپنجره ها یه کم عربی حرف زدن یاد ما میدادن
پاسخ:
سلام....

یک کتاب خریدم "عربی در سفر" اولش نوشته: میرزا تو اگه عربی یاد بگیر بودی تو دوران مدرسه یاد میگرفتی. پولتو ریخیتی دور:))
۱۹ تیر ۹۸ ، ۱۵:۴۱ شارمین امیریان
سلام.
چه جالب یادشون رفته عکس بگیرن! =) من یادم بره زیارت برم، یادم نمیره هزارتا عکس بگیرم! =/

چه آدمهای باحالی به تورتون می خورن. (البته تو ذهن من هنوز کسی نتونسته جایگاه اون پیرزن ترک که کانال حرف زدنش عوض میشد رو بگیره! =)))  )

+ زیارت کربلا که رفته بودیم یه خواهر! کربلایی به یکی از همسفرها گفته بود چه طور روتون میشه بعد از اون همه جوونی که تو جنگ از ما کشتین، الان پامیشین میاین اینجا؟! =/


پاسخ:
سلام
البته این "اون همه جوونی که تو جنگ....." مسئله ش باید برای تک تک ملت ایران حل بشه. چطوریشو نمیدونم. برای منم 100 در 100 حل نشده.
این مطلبو هنوز ویرایش نکرده بودم. قصد نداشتم اینطوری تمومش کنم. اشتباه ارسال شد.
این بابا با شلوارک اومده بود. بهش فهموندم که تو مگه شیعه نیستی؟ امام حسین دوست نداره اینطوری گشتنو. با دست و ایما اشاره فقط به بیرون و آدمایی که با مسخره ترین نوع حجاب راه میرفتن اشاره زد و با همون زبون غریبی که بینمون بود گفت... خفه بابا!

آدم باحال تری به نظر میومد اگه اینا رو مینوشتم
۱۹ تیر ۹۸ ، ۱۶:۱۱ شنگول العلما
من قبلا کربلا بودم از کلمات قرآن برای حرف زدن استفاده کردم. 
بعدش فهمیدم کلمات قرآن برای اونا مثل شعرای فردوسی برای ما^_^ 
پاسخ:
دقیقا.
یادم نیست تو کدوم کتاب میخوندم که نوشته بود داشتم دعای عهد گوش میدادم، هم اتاقی بغل دستیم که عرب بود گفت چی گوش میدی ؟ آواز؟
گفت نه دعای عهده.
گفته چی هست؟ میگه مفاتیحو برداشتم براش خوندم. یهو کتابو ازم گرفت و گفت چی میگی؟ نمیفهمم. میگفت خوب داشتم عربی میخونم چیو نمیفهمید؟ مگه عرب نبود؟
میگفت وقتی خودش شروع کرد به خوندن دیدم منم نمیفهمم اون چی میخونه. میخوند و اشک میریخت......... یه همچین چیزی.

هر زبانی یه قاعده داره و یه بی قاعدگی/ محاوره ی امروزیِ ما که بی قاعده گی در بی قاعده گیه. فکر میکنم عرب ها هم مثل ما زبونشون همینطوری که ما هرچقدر هم که از رو کتاب بخونیم، سوای لهجه، باز مفهومی دریافت نمیکنیم.
چقدر حرف زدم

حالا اخر چقدر ازش گرفتی میرزا؟ عکسش خوب شد؟:)
خدا قسمت همه کنه ان‌شاءالله :)
پاسخ:
فقط قیمت چاپ... یه همچین بزرگ‌مردی هستم منD:
انشالله
۱۹ تیر ۹۸ ، ۱۷:۱۰ مریم بانو
کن یو اسپیک کردی؟:)

یس یس یو ...:))

 
حالا من یه بار یه دختر خانمی به پستم خورد که کره ای بود 

چندتا سوال داشت و دنبال ادرس بود 

همون انگلیسی دست و پاشکسته ما هم بلد نبود یه گوشی دستش گرفته

بود که برنامه ترجمه انلاین داشت من یه جمله براش تو گوشی  فارسی براش میگفتم

مترجه تو گوشی یه ربع  به کره ای حرف میزد اون ده دقیقه کره ای میگفت مترجم یه 

جمله فارسی برمیگردوند 

یه وضعی بود وصف نشدنی 

منم در ارزوی کربلام.ایشالا طلبیده بشم


پاسخ:
:))

+انشالله همه بیانی ها با هم
نیومدین که برای کمک! :\
دو روزه جابجا شدیم! البته هی  یه چی یادمون می افته میریم میاریم!!!


پاسخ:
تا آخر مرداد همین بساطه. ببین کی بهتون گفتم D:
حالا خدا شما رو خیر بده یه خاطره خوب براش باقى میذارین با این لطفتون :)
پاسخ:
حیف شد این مطلبمو نمیخواستم ارسال کنم. هنوز جای کار داشت. ما تو آتلیه لحظه های نابی داشتیم. چطور میشد به اون همه آدم بفهمونیم. لبخند. سرتو بیار پایین. بالا تر. اسد تو نخند. رقیه سرتو بیار بالا و ....
یعنی همسر شکمشو گرفته بود و میخندید. خانم اون آقا که کلا نشسته بود و میخندید. من یه کلمه میگفتم همه میخندیدن. اونا میگفتن ما میخندیدیم. بزمی بود:))
اون کتابی که در پاسخ به شنگول العلما گفتی کتاب خاطرات سفیر بود فکر کنم 
پاسخ:
احسنت به شما. دلت شاد
میرزا به نظرم یه پویش راه بندازین که مدیر بیان :)) دوستان بلاگری که تابحال نرفتن کربلا رو کاروانی ببرن کربلا :))
خدا رو چه دیدین شاید پویش گرفت و همه اونایی که قسمتشونه برن کربلا :)




پاسخ:
بذار بیان این درخواستی که دادیم برای  اصلاح بلاگ انجام بده...
پس موجبات خنده و شادیشون رو هم فراهم کرده بودین:))
پاسخ:
نا خود آگاه بله :)
۱۹ تیر ۹۸ ، ۲۱:۰۳ شارمین امیریان
مساله شون از چه جنبه ای باید حل بشه؟

- این حرف رو اون فرد عراقی به همسفر ما زده بود! انگار ما جنگ رو علیه اونها شروع کردیم نه اونها علیه ما!
آخه مشکل اینجاست که عربی هم مثل هر زبان دیگه‌ای چندین لهجه داره.
مثل ترکی خودمون، یا کردی و .....

خدا از بزرگی کمتون نکنه :)
پاسخ:
آره آره

ممنونم. بزرگی که اگر بود، اینطوری مطرحش نمیکردمD: 

خلاصه که زیارت قبول
پارسال ب بابام گفتم میبری م کربلا؟گفت باشه
نبرد.
امسال بش گفتم میبریم کربلا؟گفت باشه
منم پاسپورت و پولامو پرداشتم.که یه توک پا برم شلمچه ده دیقه ای خونمون.و برم اونور.چون احتمالا بازم نمیبره.
دعا کن برم.خیلی دلم میخاد.در حدِ دیوانگی.
پاسخ:
دلت که بخواد مسیر برات باز میشه. فقط باید قدمِ اولو برداری
۲۰ تیر ۹۸ ، ۰۷:۱۴ حمید آبان
ما که به زیارت شاه طوس هم راضی هستیم، چه برسه به کربلا، ظاهراً خوبان دعوت میشن و برای ما که روسیاهیم خبری از طلب شدن نیست...
زنده باشی رفیق، اجرت با خود اباعبدالله...
پاسخ:
نمیدونما ولی اوج شکسته نفسیم اینه که روسیاها زودتر دعوت میشن... مخصوصا اونایی که وقتشون هم کمتره :)
شما خیلی آقایی
والا ما که کربلا میریم به نظر من کل اقتصاد عراق رو زائرای ایرانی دارن میچرخونن.جالب تر اینجاست اگر چونه هم بزنی برمیگردن بهت میگن اصفهانی ای؟
من که موافق نیستم پولشو نگیرید چون به هرحال کار کردید ماهام میریم کربلا اونا تا توو پاچه هامون نکنن ول نمیکنن ولی خب دولا پهنا هم حساب نکنید پولتونو به نظرم بگیرید ولی قول دعا رو هم بگیرید. 
پاسخ:
ولی قول دعا رو گرفتم. شماره و آدرس موکبشون هم گرفتم. پولش هم گرفتم تا حدودی
۲۰ تیر ۹۸ ، ۱۰:۲۹ chefft.blog.ir 💞💕
انگلیسی خیلی راحت تر از عربیه
یذره تمرین کنین و چند تا جمله آماده کنین برای روزی که میان برای عکس.
انگلیسی صحبت کردن با کسی که خودش انگلیسی نیست خیلی راحتتره، چون با قوائد آشنایی نداره کاملا و یه جاهایی میشه ازش در رفت، ولی با کسی که خودش انگلیسی زبانه یذره سختتره
پاسخ:
آره دقیقا احسنت
لامصبا تو مدرسه یه جوری بهشون انگلیسی یاد می دن کن بچه هاشوپ هم بهتر از دانشجو های ما حرف می زنن.
پاسخ:
خوب آخه جزو واجباته.
موقع مدرسه ی ما واقعا اهمیت نمیدادن. سر ثلث میدیدیم(ثلث بود یادته که) همه شدیم 20
من اوج شگفتیم تو انگلیسی "as" بود خوب یادگرفتم که الان اصلا یادم نیست
۲۰ تیر ۹۸ ، ۱۱:۵۴ فرشته ی روی زمین
: )))
خسته نباشید : )
حالا یبار تو قم ، یه خانوم پاکستانی شروع کرد باهام حرف زدن..نه من می فهمیدم چی میگه نه اوشون می فهمید من چی میگم :| انگلیسی هم بلد نبود...دیگه به زبان اشاره روی اووردیم
: )
پاسخ:
:))
کربلا که رفته بودم هم همینطوری با مردم حرف میزدم....
۲۰ تیر ۹۸ ، ۱۲:۰۵ دچارِ فیش‌نگار
رفتی مارم ببر
منتظر بودم ببینم جمله آخر رو میگی یا نه ؟
که گفتی :)
پاسخ:
:))
انشالله. 
مرتضی شماره تلفنتو برام بذار....
۲۰ تیر ۹۸ ، ۱۲:۱۰ امید شمس آذر
قبول باشه
پاسخ:
انشالله:)
۲۰ تیر ۹۸ ، ۱۲:۵۷ شارمین امیریان
خب حالا دیگه وقت شیرینی دادنه🤩

تولدتون مبارک. ان شالله تک تک لحظه های عمرتون سرشار از آرامش و لبخند و شادی و پول و عشق و همه چیزهای خوب دنیا باشه.
پاسخ:
مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی. متقابلا برای شمااااااااا و خانواده

۲۰ تیر ۹۸ ، ۲۳:۳۴ امیرحسین علیزاده
من مشهد زندگی می کنم . اتفاقا امروز رفته بودم نزدیک حرم از دور سلام دادم و جای همه نائب زیاره شدیم . 
چند تا عرب فربه ( چاق ) و خوشحال از بی پولی ایرانی ها ، داشتن از خیابون رد میشد و چراغ هم سبز بود . هر چی گفتم برو اون ور ، چپ چپ نگاه می کرد . دلم می خواست همچین بزنمش که انتقام ۴۰ هزار شهید رو ازش بگیرم ولی گفتم ولش کن . مهمون امام رضاست  و بزار شخصیت ایرانیمون حفظ بشه ، تا اینکه دیدم با زبون شکسته ایرونی به چند تا خانم تیکه انداخت . اونجا بود که دیگه کاری کردم که تا آخر عمرش ، نه خودش ، نه نوه و نبیرش و ندیدش سمت ایران نیان . 
من دوست عرب ایرانی زیاد دارم و با معرفت ترین ادمای  کره زمین هستن ولی بسیاری از عربای خارجی ( خیلی ها ) بی خود ترین و چیز ترین ادمای دنیا هستن . 

کلا هر وقت سمت حرم میرم با این عربا دعوام میشه واسه همون ساعت ۳ صبح میرم که ریخت ... رو نبینم .
پاسخ:
امیر حسین بیا یه لیوان آب بخور داداش..:))
ولی حتما بگو چه برخوردی کردی با اون عربهای عزیز
یجور حساب میکردید کمک هزینه کربلاتون دراد
توریستن بالاخره
ارزش پول ما دربرابر پول اونا هیچِ
پاسخ:
:))))
اعوذوا بالله منَ الْآلاء الرجیم :))
رجیم!!!!
دست شما درد نکنه واقعا
پاسخ:
:)) مزاحه دیگه
با وجود  اینکه عربی رشتمه ولی اصلا متوجه صحبت عربا نمیشم..خیلی کم..باید یه فارسی زبون عربی صحبت کنه تا متوجه بشم ‌:)))

بعد تازه استادا انتظار دارن مثل عربا ادا کنیم کلمه ها رو:|
پاسخ:
فکر کنم بعد از کارگری معدن عربی حرف زدن سخت ترین کار دنیاست

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی