وحدت عارفانه
یک جایی میفرماید:
زندگی، محور، مرکز، کانون و هستهی مرکزی میخواهد. هیچکس نمیتواند بدون محور و کانون، زندگی کند. محور را ما نمیآفرینیم، بلکه دوباره کشف میکنیم. نمیگویم "کشف میکنیم" میگویم:"دوباره کشف میکنیم"
در جای دیگر میفرماید:
جنین در رحمِ مادر با این محور،کانون یا مرکز آگاهی دارد. با این مرکز نَفَس میکشد. نبضش با این مرکز میتپد.اصلا جنین در رحمِ مادر، عینِ همین مرکز است. هنوز محیط پیرامونی ندارد. او ذات است. شخصیت و ماهیتی ندارد.
در جای دیگر فرمودند:
هنگامی که نوزاد رحمِ مادر را ترک میگوید و به دنیا میآید، برای نخستین بار با چیزی خارج از وجودِ خود تماس میگیرد. و همین تماس است که به تدریج محیط دایرهی وجودِ او را شکل میدهد.جامعه به تدریج کودک را به راه و رسمِ خود میکشانَد.جامعهی مسیحی کودک را مسیحی میکند؛ جامعهی هندو او را هندو میکند؛ جامعهی یهودی او را یهودی میکند......
در جای دیگر میفرماید:
شخصیت انسان سه لایه دارد. لایه نخست، مثبت و نازک. مثبت است اما جعلی و ساختگی.لایه ای ست که مدام تظاهر میکند. این لایه صندوقخانهی تمام صورتک های توست. در این لایه مثلا به مخاطبی که دوستش نداری و نمیخواهی سر به تنش باشد، میگویی" از دیدنتان بسیار خوشبختم" این لایه تو را شهروندِ کشورِ دروغین و پوشالی میسازد. والدین برای ساختن این لایه به دورِ مرکزِ وجودِ کودکانشان مسابقه گذاشتهاند. زیرا قرار است کودکانشان عضوی از جامعهی ریا کار باشند.
میفرماید:
لایه دوم ضخیم تر است.نفوذ به لایه دومِ منفی دشوار تر است. زیرا در این لایه که در پسِ لایه نخست پنهان گردیده، عادات و خصلتهایی زشت و بدقواره و عَفِن1 وجود دارد؛ عادات و خصلتهایی که به تدریج، در سالیانِ متوالی زندگیات، آنها را ساختهای.
ادامه میدهد:
کودک در ابتدای تولد، نفسانیتی ندارد. اما جامعه، بی درنگ دست به کار میشود و کودک را در قالب های خود میریزد:"این کار را نکن! مردم خوششان نمیآید. این کار را کنار بگذار! آن کار را انجام بده! محترم خواهی شد، دوستت خواهند داشت، مشهور خواهی شد" بدینسان شکافی در روح کودک ایجاد میشود. در محیط دایرهی وجود او دوگانگی شکل میگیرد.
در لایهی نخستِ مثبت، تو باید چیزهایی را به دیگران نشان میدادی
اما در لایه دوم منفی تو باید چیزهایی را از دیگران پنهان کنی.
کوک معصوم است و معصومانه عشق میوزد. آدم بزرگها حتی در عشق شان نیز زیبا نیستند. زیرا عشقشان فاقد تمامیت است.
گفته است:
جامعه تمامیت انسان را شکسته است.. اما مرکز در توست. و برای رسیدن به این مرکز باید این دو لایهی مثبت و منفی را حفر کنی و به اعماق بروی. آنگاه کامل خواهی شد. به کل ملحق خواهی شد. کل خواهی شد. این است معنای وحدت عارفانه.
1:بدبو . گندیده {فرهنگ معین}
قسمتی از کتاب وحدت عارفانه نوشته مسیحا برزگر
بی ربط نوشت:
از اینکه روز به روز به تعداد دوستان و مخاطبانم اضافه میشود خوشحالم اما چرا اثری از ایشان نیست؟ ساکتند. اصلا میخوانند یا فقط دنبال میکنند؟