حقیقت، توهم و فرفرهای که هنوز میچرخد
سه شنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۴، ۰۴:۰۶ ب.ظ
در جواب پست دوست عزیزم آقای محمدقاسم پور ترجیح دادم در قالب یک مطلب چند خطی رو تقدیم کنم:
https://mohammadghasempur.blog.ir/post/673#comment-74QrWwOdZp4
خلاصه:
تسخیر سفارت آمریکا در آبان ۱۳۵۸ را نمیشه صرفاً یک رخداد احساسی یا نمادین دونست؛ بلکه نقطهای بود که در آن جامعهی ایرانی بین دو انتخاب ایستاد: ماندن در رؤیای غرب و وابستگی، یا بیداری و مواجهه با واقعیت تلخ نفوذ. با الهام از استعارهی «قرص آبی و قرمز» در ماتریکس و فرفرهی «تلقین»، قصد دارم نشون بدم که چگونه بعضی از نیروهای وابسته، در لحظهی بیداری تاریخی ملت، تلاش کردن با پوشش انقلابیگری گذشتهی خودشون رو پنهان کنن و جهتِ افشاگری را تغییر بِدن. پرسش اساسی این است: آیا ما واقعاً بیدار شدیم، یا هنوز فرفرهی خواب در ذهنمان میچرخد؟
قرص آبی و قرمزِ تاریخ
در آستانهی انقلاب اسلامی، ملت ایران با انتخابی وجودی روبهرو شد:
قرص آبی، یعنی ماندن در توهم نظم جهانی غرب و آرامشِ ظاهریِ وابستگی.
قرص قرمز، یعنی بیداری از رؤیای آمریکایی و مواجهه با واقعیت تلخ سلطه.
انقلاب، قرص قرمز را انتخاب کرد و از خواب طولانی سلطهی بیگانه بیرون اومد. اما همانطور که فیلم «تلقین» هشدار میده، بیداری آغازِ دشواریهای تازه است. چون فرفرهی ذهن، ممکنه همچنان در چرخش باشه و انسان خیال کنه بیداره، در حالی که هنوز در خوابه.
تسخیر سفارت؛ واقعیتی محتوم
با نگاهی به فضای سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۸، میشه گفت تسخیر لانهی جاسوسی اجتنابناپذیر بود.
اسناد منتشرشده در مجموعهی «اسناد لانه جاسوسی آمریکا» (جلدهای ۱ تا ۶۰، مرکز نشر وزارت اطلاعات) نشون میده که سفارت، عملاً مرکز هدایت شبکهای از ارتباطات سیاسی، فرهنگی و حتی امنیتی در ایران بوده. حضور مکرر چهرههای سیاسی در جلسات غیررسمی با مأموران سیا، و مکاتباتی که بعداً افشا شد، فضای اعتماد عمومی را از میان برده بود.
در چنین وضعی، تسخیر سفارت نه از سر احساسات، بلکه نتیجهی یک درک تاریخی بود: اینکه انقلاب هنوز در خطر نفوذ است.
فرفرهای که به چرخش درآمد
اما درست در همون لحظهی افشاگری، برخی از عناصر غربزده یا وابسته، برای نجات خود، در صف اول قرار گرفتن.
اونا که تا دیروز به زبان تعامل و «میانهروی» سخن میگفتن، یهوانقلابیترین شعارها را فریاد زدن تا در پناه هیاهو، گذشتهی خودشونو پاک کنن. طبق بعضی گزارشها که تو گوگل هم قابل دسترس هست، بخشی از اسناد مربوط به همکاری افراد ایرانی با مأموران آمریکایی در همان روزهای آغازین تسخیر از میان رفت یا هرگز منتشر نشد. این آدمها هنوز در بدنه ی انقلاب مشغول به کار هستند و اگر درست تاریخ انقلاب را تا همین چند سال پیش مرور کنیم ، متوجه میشیم و یادمون میاد که چه کسانی انقلابیترین شعارها و ایده ها رو میدادند و بعد از گذشت چهل و چند سال، امروز، علناً و در ملع عام بیان میکنن که قرص آبی رو خوردند و ........
هدف روشن بود: مدیریت صحنهی بیداری. اونا وانمود کردند قرص قرمز را بلعیدن، اما در حقیقت، هنوز در خواب توهم قدرت غربی زندگی میکردن. لازم که نیست به اسامی اشاره کنم. نه؟
تاریخِ خوابهای تکراری
این پدیده منحصر به سال ۱۳۵۸ نیست. تو نهضت ملی شدن نفت هم، وقتی که ملت در آستانهی بیداری قرار گرفت، گروههایی از درونِ جریان ملی با تئوریهای ظاهراً منطقی، همان خواب وابستگی را بازتولید کردن. در دوران پس از انقلاب هم، هر بار که جامعه به سمت استقلال واقعی حرکت کرده، فرفرهی جدیدی به چرخش دراومده: گاه به نام توسعه، گاه به نام دیپلماسی، و گاه به نام تعامل با جهان. D:
در همهی این موارد، مسئلهی اصلی یکیه: مرز میان واقعیت و رؤیا در سیاست ایرانی.
انقلاب اسلامی، قرص قرمز را انتخاب کرد، اما انتخاب حقیقت تنها آغاز راهه. بیداری، حالتی نیست که یکبار برای همیشه حاصل بشه؛ تلاشیه مداوم برای دیدن جهان آنگونه که هست، نه آنگونه که تبلیغ میشه.
خلاصه اینکه
تا زمانی که فرفرهی خودفریبی در ذهن بعضی از نخبگان و سیاستپیشگان میچرخه، خطر بازگشت به خواب وجود داره. امروز هم جامعهی ایرانی در برابر همان دو انتخاب ایستاده :
واقعیت یا رؤیا؟ بیداری یا خوابِ بیداری؟
منابع
اسناد لانه جاسوسی آمریکا، مجموعه ۶۰ جلدی، مرکز نشر وزارت اطلاعات.
یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمهی کاظم فیروزمند.
عباس سلیمینمین، بازخوانی تسخیر لانه جاسوسی آمریکا.
گفتوگوهای تاریخی با اعضای دفتر تحکیم وحدت، مجموعهی تاریخ شفاهی انقلاب، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
۰۴/۰۷/۲۳
چقدر این مطلب شما مفید بود. جالبه که هنوز این شبهات تو جامعه مطرح میشه :) منم شنیده بودم این شبهه رو.
و مدام از نفوذ کاگ ب و نقش اونا در چنین رویدادهایی میگن و پررنگش می کنند :)
یه جوری که لابد کا گ ب انقلاب 57 رو رقم زد :)