پویش «کمکی از ما بر میاد؟»
سلام
راستش برای "پویش درخواست از بیان، من ریش و قیچی رو داده بودم دست خودْتون. (لینک)
اما باز دوستان لطف داشتن و خواستن نظر بنده رو هم بدونن.(لینک)
حقیقتاً من نه سررشته ای دارم و نه توان مالی دارم و نه ابتکار عمل دارم و نه خلاقیتی که بخوام پیشنهاد بدم تا «آنهایی که نیستند و ما تصور میکنیم هستند را به وجود بیاورم» و از ایشان تقاضایی هم داشته باشم.
گفتنی ها گفته شده و خواستنی ها خواسته.
شاید فهم و درایتِ منِ حقیر به کمال نرسیده که فکر میکنم "بیان" همینی که هست، هست و کم و کسری هم ندارد.
شاید کم توقع بودن و عدمِ وجودِ نیازهای واقعیِ یک بلاگر، در من، باعث میشه که فکر کنم "بیان" همانی که باید باشد، هست.
نمیدانم چه چیزی لازم است داشته باشم که در این محیط کمبودش و نبودش آزارم بدهد؟
"بیان" همین است که هست.
محتویاتِ سفرهی صبحانهی خانهی من نان بیاتِ دیشب و پنیرِ ساده و چای تلخِ بدون شکر است. همین است که هست. حالا شما بیایید پویش راه بیاندازید و چالش برانگیزید و زمین و زمان را به هم بدوزید که مربایت کو و کره چرا نداری و شیر و خامه و سرشیر و عسلت کجایند؟ بعد صندوق خیریه راه بیاندازید که این مقدار برای عسلت و این برای مربایت و این برای نان تُست و تازه ات./
وقتی که نمیدانم و نمیخواهم و میلم نمیکشد و بارها و بارها چه به صورت انفرادی و جمعی و گروهی و پویشوار و چالشانه(؟) از در و پنجره و صندوق پستی و صدقات و چه و چه، فراخوان دادید که بیا تا کمت کنیم و من این گوش مبارک را در، و آن یکی را دروازه کردم و به روی مبارک خودم هم نیاوردم که میهمانان من به نان و پنیر راضی نیستند، تکلیفتان روشن است دیگر. همین است که هست.
بروید سر سفره آنی که توانش را دارد و یا عزتش را ندارد و دستش را به سمت شما دراز میکند تا کمکتان را پذیرا باشد.
آنجا هم تخم مرغ آبپز هست و هم انواع لبنیات و عسل و مربا و چای شیرین.
"بیان" هم توانش همین نان و پنیر است و چایِ تلخ و نان بیاتِ چند سالِ پیشش.
تعلق خاطری هم از هیچکدام ما نمیخواهد. که منتی سرش باشد که بمانیم یا برویم.
"بیان" هم مثل همهی ما یا لااقل اکثریت ما، ممکن است وقتی ببیند طرفدارانش از او دور میشوند، فکر چاره ای کند. شاید البته. فقط ممکن است.
چیزی که مُسَلم است این است که فعلا برایش نه من مهم هستم و نه درخواستم و نه پویشِ چه کاری از دستم بر میآید.
چند سفره به شما معرفی میکنم.
حتی اینستاگرام که دیگه از ارسالِ عکس پا رو فراتر گذاشته.
توئیتر و .....
چه کار دارید به "بیان"؟
همینطور خوش است. دست از سرش بردارید.
وطنیست.
از آن نوع وطنی های بدون گارانتی که خریدیم و چشیدیم و معتادش شده ایم و انقضایش به هم به سرآمده و نباید دنبال صاحبش بگردیم....
و اینکه چرا دیگران دیگر نمینویسند؟
یک عده ی خیلی زیادی از دوستانی که دیگر دست به قلم نمیشوند، قبلا خودشان از سر این سفره بلند شده و اند و عطای "بیان" را به لقایش بخشیده اند.
یک عده ی کمی هم که فعلا درگیر مسائلی هستند که تا می آیند بنویسند، میبینند پانصد شانصد(؟) نفر قبل از اون نوشته اند و دیدگاه ها و نظراتش را هم آویخته اند. چیزی شبیه کرونا و مسئله ی روز همه. سیل. اقتصادِ داغان و .......
یه عده هم اینترنتشان تمام شده و اولیای محترمشان در این بازار کسادی، ترجیح میدهند نان بخرند تا اینترنت برای طفلانشان.
خلاصه کلام اینکه"بیان" حالش خوبه. با همین فرمون و گاز حرکت کنید و پدال را هم فشار ندهید که یاتاقان نزنه یه وقت خدایی نکرده. دیگه همین دیگه. این که "بیان" است. از این وطنی ها، آدم زنده ش هم داریم که نباید بیش از حد توانش ازش انتظار داشت... بگم؟
والسلام و علیکم و رحمةالله و برکاة
این حرف قبول نیست که میگین چون وطنی ه، پس همینه که هست و دست از سرش بردارید،، ناراضید برید سر یه سفره دیگه و بقولی خوش گلدی :| نخیر آقا.. نخیر.. باید ایراداتش گفته بشه.. باید اعتراض کرد چرا؟؟ چون حتما مهمه.. مهم.. همین یک کلمه واسش کافیه
+ توی این یک سالی که میشناسمتون، به یاد ندارم این تایم پست منتشر کرده باشید! خداقوت!!