یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!
طبقه بندی موضوعی

قرو قاطی نویسی...

شنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۸، ۱۲:۳۴ ب.ظ

1-ولادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و روز زن و روز مادر و همچنین سالروز تولد امام خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی مبارک.

2-دیروز برای تصویربرداری بخشی از فیلم کوتاهمون رفتیم "خزرشهر" یک محیط صد در صد خصوصی که قانون و دستوراتِ خودش رو داره و کاری هم به بیرون ندارن. تو فضای بیرونی لابلای درختهای کاج مشغول آماده سازی تجهیزات بودیم که یه پیرمرد حدودا هفتاد ساله از کنارم رد شد و گفتم سلام حاج آقا. گفت: حاج آقا نیستم حاج آقا باباته کُره خرِ پدر سگ. بعد رفت

3-خانمِ جوان و تنهایی که بهش میومد به سختی به چهل سال برسه، به خاطر محبتی که داشت و اجازه داد تجهیزات رو زیر پارکینگش قرار بدیم تا پخش و پلا نباشن، به ما پیشنهاد نهار داد و ما هم بعد از کمی سوسه اومدن و نه بخدا مزاحم نمیشیم و این حرفا، مثل چی افتادیم رو میز نهار و مثل قحطی زده ها داشتیم میخوردیم که دیدیم "کوکی" هم اومد رو  میز نهار خوری و کنار ظرفش نشست و شروع کرد به خوردن غذای مخصوص سگها.

4-همینطور که مدام خودمونو میخاروندیم فکر میکردیم گال گرفتیم و نمیدونستیم اینی که تو دهنمونه، لیسی شده ی سگه ست یا دست و پای گربه -ای که زیر میز خودشو میماله به پاهامون- رفته توش، به این فکر میکردیم که اون ماهیِ خام رو بخوریم یا مرغِ سرخ شده ی بدونِ ادویه رو.

5-یکی از اعضا گروه درمورد ولنتاین خارجکی ها میگفت و یکی هم درمورد سپندارمذگانِ ایرانی ها...که خانمِ صاحب خانه گفت بیاین درمورد روز مادر و روز ولادتِ حضرت فاطمه ی اعراب هم حرف بزنیم. (همین باعث شد ازش خوشم بیاد و  بی توجه به سگ و گربه و مارمولکِ درشت اندامِ روبروی چشمم و سر لخت بودنِ صاحب خونه و چه و چه و چه، اون غذا بهم بچسبه و به لیسِ سگه و  دست و پای بلوریِ گربهِ توجهی نکنم و طعم زُهم مرغش رو با نمک و سس تحمل کنم و دلی از عزا در بیارم.

6-من: خانم ببخشید دستشوییتون کجاست؟ -پسرم تو همه ی اتاقها یه دونه دستشویی هست. من: آخه اونا فرنگیَن . - از اون یکیا میخوای؟ نداریم اونا مگه هست هنوز؟ میگن جمع کردن و دیگه نمیسازن که. من:اینطرفا مسجد نداره؟ - مسجد؟ (بعد میزنه زیر خنده.) خلاصه که تا هشت شب همه با بدبختی خودمون نگه داشتیم. (البته همه رو مطمئن نیستم)

7- من:ببخشید شما چند سالتونه؟ - چطور؟ -من: آخه به من گفتید پسرم. - هفتاد و سه. (من فکر میکردم سی و هفت هشت سالشه. چطوری میشه؟)

8-هفته ای که گذشت انقدر خسته شدیم و کم خوابیدیم که وقتی بعد از دو شب نخوابیدن بیدار شدیم و  میخواستیم مهیا بشیم بریم راهپیمایی دیدیم ساعت 4 بعد از ظهره.

9-رأی بدید.

10- هرکس هم دوست نداره رأی بده. اعلام کنه که هم من لغو دنبال بزنم و هم ایشون بنده رو دیگه دنبال نکنه. دوستانی که تابع مقررات مملکت و خواسته های رهبری نباشند را نمیخوام.

11- ده را جدی نگیرید. غلط کردم :))))


نظرات  (۲۷)

سلام

عید شما هم مبارک... یاد تولد حضرت امام نبودم، خوب شد گفتین! رضوان الله علیه

یاد درهم‌نوشت‌های خودم افتادم! اما اون شماره نه یه خاطره فراموش ناشدنی یادپ آورد،وقتی زنگ زدم به دوستی و‌گفتم به هر کی می خواهین رای بدین، فقط به روحانی رای ندین! :))) چقده هم حرفم اثر داشت! 🤭

حالا اعتقادش به روز مادر عرب ها، چجوری بود؟ 

پاسخ:
سلام
و عید شما و روزتون هم مبارک/. به منم گفته بودید به روحانی رأی ندم ولی رأی دادم. باز هم از همین تریبون به سهم کوچکِ خودم از ملتِ زخم خورده، عذرخواهی میکنم/.
میدونید به نظرم آدمِ خوبی بود. شاید لازم نمیدونست پیش آدمهایی که هم سن و سال نوه هاش هستن حجاب کنه. شاید هم در قید نبود، نمیدونم . درسته که مدتهاست طوری زندگی کرده که خبر نداره توالت فرنگی، همونطور که از اسمش پیداست، هنوز اونقدر ها هم تو ایران رواج پیدا نکرده. درسته که تو خونه ش سگ و گربه و مارمولک یا تمساح یا سوسمار(نمیدونم دقیقا چی بود)، نگهداری میکرد. درسته که وقتی بهش گفتم سجاده دارین، خودش جلوی خودش، شرمسار شد، ولی وقتی حرف میزد از دهنش نمیفتاد و مدام میگفت به «فاطمه زهرا اگر .... به ابوالفضل اگر... به اسم قشنگ امام حسین اگر..... » خیلی قشنگ میگفت"به اسم قشنگ امام حسین" :)
نتونستم تناقضش رو درک کنم ولی از اونجایی که آدمها رو در اصل خوب میبینم ، آدمی خوبی به نظرم اومد.
این آدم عشقش این بود که فردا (یعنی امروز) همسر پیرش قراره برای جشن روز زن ببردش، بازار گردی...

نوش جان میرزا :)))

 عیدتونم مبارک.

یاد قسمتی از مستند فروشنده افتادم، کارشناسه می‌گفت حدود ده یا پونزده درصد (یا کمتر) از مردم هستن که تو بالاشهرها زندگی می‌کنن و کاملا مرفه‌ن و البته معترض نظام و..  و خیلی طبیعی و شیک فکر می‌کنن نود درصد مردم همینن!

 

پاسخ:
نوش جان؟ باشه. داشتیم؟D:
عید شما و روزتون هم مبارک/.
متأسفانه  آدمهایی وجود دارن که باعث شدن مردم اینطوری بشن.... یه عده خراب کردن. بد هم خراب کردن
۲۶ بهمن ۹۸ ، ۱۳:۳۱ آقای مهربان

سلام موضوعش چیه؟

پاسخ:
سلام فیلمم؟

چقد پیرمرده عقده ای طور جوابتو داده هاا آقامیرزا!

بهرحال و درهرحال و با هر سختی که داریم زندگی میکنیم، رای میدیم چون حق آبوگل داریم توو این مملکت.

پاسخ:
احسنت بر شما. احسنت
۲۶ بهمن ۹۸ ، ۱۴:۵۱ حورا رضایی

انتخابات سری پیش بر منوال مورد ۱۰ بودم. این انتخابات هم اگه بتونم، درواقع اگه بذارن، بر همین منوال خواهم بود. 

پاسخ:
تنت سلامت.... انشالله این دوره اتفاقای خوب بیفته برامون تو این مملکت

من رای نمیدم میرزا روو شوهرمم دارم کار میکنم رای نده، جرات دارید منو قطع دنبال بزنید:دی

تازه حالا خانومه گفته ۷۳ یه چندسالی هم خودش کمتر گفته، دیگه ببینید واقعی چندساله:دی

پاسخ:
دخترم مورد 11 رو دوباره بخون...D:
اون آقایی که من میشناسم بهش بگی جون بده، جونش هم برات میده.... والله مَرد انقدر مهربون و دوست داشتنی ندیده بودیم که دیدیم...:)))))
+نه فکر کنم شوخی کرد. باورهای منو خراب نکنید اون 35 بیشتر نداشت:)))
تولدتون هم پیشاپیش مبارک... اول:))

اتفاقا این بار نه از رو ناچاری و اینکه حالا نمی خوام از این نظام بدتر بالا بیاد برم رای بدم شده سفید، می خوام برم رای بدم 

چون اصولا کیا هستن که میگن رای بدید یا ندید؟ اصلاح طلبان و ضدنظام ها 

کاش اصلاح طلبی با لیبرال بودن فرق داشت که واقعا اصلاح ناظمه 

ولی خوب نمی دونم چجوری که تریبون اصلاح طلبا مردمی تره 

وقتی میگن بریم رای بدیم همه میرن و همه حتی من غیراصلاح طلب هم تحت تاثیر میشم وقتی هم میگن نریم بازم همینجوریه 

شاید چون اصلا هیچی نمی فهمم و نمی دونم کی به کیه چی به چیه 

 

ولی خوب نمی دونم دیشب بود یا امروز که گفتم باید رای بدی 

به دهن مردمم نگاه نکنی 

پاسخ:
آفرین. احسنت. تنت سلامت...

امیدوارم خزرشهر جنوبی نرفته باشین، سوشی‌هاش اصلا خوب نیست. باز مال شمالیش یه شباهت‌های اندکی به سوشی واقعی داره.

فک کنم این حاج خانم خیلی اهل سفر و اینا نبوده، وگرنه من تو تهران از اون مدل دستشویی‌های ایرانی هم دیدم. خیلی البته ذوق‌زده شدم، حس نوستالژیکی داشت.

رای هم نمیدم.

پاسخ:
نه خزر شهر شمالی بود.D:
مارکوپولویی هستید برا خودتون ها.... فکر کنم کل ایران رو گشتیدD:

منم رای نمیدم!!

 

حالابیا قطع  دنبال بزن میرزا:)

 

البته اینکه 14سالمم هس بی تاثیرنیستا !! هرکی میبینه میگه 

 

انگار نه انگار سن ننه بزرگمو داری بهت 14بیشتر نمیاد:)))

 

 

پاسخ:
چرا رأی نمیدی؟
دلت کتک میخواد؟ :)))
کورد جماعت همیشه در صحنه حضور دارن...
۲۶ بهمن ۹۸ ، ۱۵:۵۵ دچارِ فیش‌نگار

آره فقط با سگش حال نکردم :)

پاسخ:
دادا سگش شبیه پشمک بود:))) یه گوله پشمک که چشم دک و دهن داشت.... عکسشو لینک کردم فکر کنم دیدیش./ 

درسته هر بژی کورد:)

 

رای میدم میرزا.

 

ترجیح میدم خودم رای بدم تا به جام  رای بدن وانتخاب کنن

 

ما ازمسئولا الان ناراضی هستیم رای ندادن وتحریم جشنواره فجر که 

 

ازخودشون دراوردن مثل همون سوزوندن بانک هاس که آسیبی بود

 

به خودمون وجامعمون زدیم.

 

 

پاسخ:
هیچوقت تو عمرم انقدر تأثیر گذار نبودم. اون هم تو این فاصله ی کم . برم اشک شوق بریزم

میرزا اشک الکی نریز!

 

خودم تصمیمم به رای دادن بود ازاول، فقط اولش الکی گفتم تا مخالفت کرده باشم

 

بنظرم اینایی که همیشه مخالفن باکلاسن:) نه؟:))

پاسخ:
جهله

باکلاسی جهله؟؟ 

پاسخ:
نه اینکه فکر کننن وقتی مخالفت کنن باکلاس به نظر میان، جهله
۲۶ بهمن ۹۸ ، ۱۶:۲۶ آقای مهربان

اره دیگه،  فیلمت :)

پاسخ:
موضوع؟
قصه رو تا حدودی میگم. درمورد جانبازیه که بعد از 34 سال معتقده این ترکشی که روز به روز داره به اعصابِ ستون فقراتش نزدیک و نزدیک و نزدیک تر میشه، به خواست و اراده ی خدا، اونجا قرار گرفته و حاضر نیست تن به عمل جراحی بده.
اگر عمل نکنه قطعا فلج میشه و مشکلاتی براش پیش میاد که فیلم حول محور اون مشکلات میگرده. . اگر هم عمل کنه به خاطر وضعیت شیمیایی که داره، احتمال شهید شدنش بالاست.... و باز مشکلاتی برای خونوادش پیش میاد که فیلم حول محور اون مشکلات میگرده  D:
 تایم فیلم به نظر خودم حدودا 30 دقیقه است.
شخصیت اصلی قصه، یعنی همون جانبازه، اصلا توی فیلم نیستD:

+حالا بفرمایید برای چی پرسیدید؟

:)) کلا من تنها به یه نفر این سفارشو‌کردم... امان از نفوذ کلام :)))))

برام‌جالب بود بدونم مثل یه عده از مثلا روشنفکرا این روز رو‌مال عرب ها می دونه یا واقعا به حضرت اعتقاد داره؟! 

اتفاقا زیاد این مدل آدم داریم. ان شاء الله که همین اعتقادشونم نجاتشون بده... 

پاسخ:
الهی آمین...
کاری به این خانم ندارم ولی واقعا یه عده از این مدل آدمها هستن که قلبشون یه چی میگه ولی ظاهرشون نتیجه ی لج و لج بازیِ با خودشون یا نظام یا هرچیز دیگه ایه....
شاید در خفا روزه هم بگیرن ولی وقتی بفهمن کسی متوجه روزه دار بودنشون شده، بخورن و بگن که نه، ما روزه نیستیم. 
:)) یه اعترافی هم بکنم در مسائل سیاسی نفوذ کلامتون زبانزده....توصیه هاتون همیشه رو چشم همه جا داره منتها نمیتونم چرا رو چشم میمونه و به جای دیگه سرایت نمیکنه. مثلا دست و دل و گوش و زبان. D:
۲۶ بهمن ۹۸ ، ۱۷:۱۶ آقای مهربان

همینطوری، الکی

پاسخ:
الان یه رفتاری نشون دادید که زین پس شما رو استاد خطاب کنم :) چه افتخاری. استاد {مثل ژاپنی ها به خاک میافتم}

موضوعات اینچنینی رو چرا فیلم نمی سازین؟! یه سری واقعیت های دم دستی که کمتر کسی حواسش بهش هست... 

 

پاسخ:
زمانهایی که تو آتلیه نیستم، اگر خونه خواب نباشم در حال نوشتن و تحقیق درمورد اتفاقات اینچنینی هستم. من حتی اون پیرمردی که گفت : حاجی باباته کره خر پدر سگ هم گوشه ی ذهنم دارم. باید بدونم که چرا انقدر از حاجی بودن بیزار بود.
نمیذارن.
من سرمایه ندارم. ساخت یه فیلم هرچند کوتاه نیاز به عوامل و تجهیزات داره.خوب من خودم یه چیزایی دارم ولی آدمهای فنی، برای کار پول میخوان. فیلم مجوز میخواد. امروزِ روز تو همین استان خودمون هرچیزی که مربوط به آیین باشه چه انتقادی چه گزارشیِ محض، چه داستانی و چه هرچیز دیگه رو مجوز نمیدن. سنگ میندازن. گاهی مجبوریم بگیم میخوایم درمورد معماری امامزاده فلان فیلم بسازیم و بریم یه کار دیگه انجام بدیم. اونوقت کل کار همش استرسه. چون انقدر سرشون تو همه کار هست که یه روز در میون زنگ میزنن برای بازدید میان...
امیدوارم مشت نمونه خروار نباشه و فقط تو شهر ما اینطور باشه.
تو بابلسر دوربین از کیفت در میاری از کبوترها عکس میگیری میریزن سرت که مجوز داری یا نه.
یه همچین وضعی داریم مااینجا. 
یه عالمه ایده  دارم که رو کاغذ اومده به اصطلاح خودمون دکوپاژ هم کردم ولی توان مالی برای ساختشون ندارم/. اغلب هم آیینی. هستند.
۲۶ بهمن ۹۸ ، ۱۷:۳۶ دچارِ فیش‌نگار

عصر بخیر عمو

۲۶ بهمن ۹۸ ، ۱۸:۴۱ فاطمه حسینی

خیلیییی خفن بود

پاسخ:
کجاش دقیقا؟
۲۶ بهمن ۹۸ ، ۲۰:۰۲ آقای مهربان

جل الخالق ! استاد !

 

+حالا بفرمایید برای چی استاد؟

⛔ /http://1moshtharf.blog.ir ⛔

پاسخ:
پوئن دادم بهتون:))

خزر شهر خیلی جای خفن و لاکچریه یه بار زمان خدمت رفتم کلا قوانینش فرق داره ، شما از کسی که اونجا زندگی میکنه انتظار حجاب داشتن و این چیزا رو نمیتونی داشته باشی در کل خانوم جالبی بوده

ایشالا که تو ساخت فیلمت موفق باشی:)

در ضمن من محمود آباد خدمت کردم

پاسخ:
حامد جان خدا بهت قوت بده. من تصور میکردم خودت الان رئیس یه موسسه ای بل ششصد تا پرسنل...
ایشالله به اونجا هم میرسی. گذرت بابلسر خورد، بیا پیشم. راهی نیست که. 

البته میرزا همه ی اینها با این پیش فرض می تونه صورت بگیره که ممکنه اوضاع بهتر بشه 

اما وقتی می بینی هیچ اعتراضی به هیچ جایی نمیرسه 

هیچ نماینده ای هیچ گو هی نمی خوره جز قاطی کردن خودش در لابی ها 

وقتی سرداری که گردنش از مو باریکتره جز همون اعلام ضخامت گردنش عملا کار دیگه ای نمی کنه و به طرز شگفت انگیزی بازز میاد از موشک های جدیدش خبر میده 

وقتی اعتراضات آبان خفه میشه 

 

 

فقط  مذهبی ها را ترسوندن که اگه این نظام بره سر لخت ک ون لخت ها میان روکار 

و فقط به همین دلیل میری رای میدی 

می فهمی یعنی چی؟ 

 

اون روزی که گفتن رهبر از همه زرنگ تره و اگه بیاد قیمت بنزین را دوباره بخواد به اولش برگردونه بهش انگ میزنن که دیکتاتوره و دست دولت رو خونده واسه همینم تمام قد پشت تصمیم دولت وایستاده با خودم گفتم اوووووو مردم خر کی هستن؟ اینا حفظ نظام حفظ نظام که میگن همینه که مردم له هم شدن نظام بمونه. پس فلسفه ی مردم چیه؟ حکومت ها واسه مردم هستن یا مردم واسه حکومت ها؟ 

 

در هر صورت ما به همون دلیل از این بدتر نشه مجبوریم بریم رای بدیم 

پاسخ:
نمیدونم چی بگم. یه کم الفاظی که من به کار میبرم با لغاتی که شما اینجا نوشتی متفاوته. میترسم درمورد موضوع واحدی حرف بزنیم اما رنگ و لعاب کلاممون شبیه هم نباشه و دچار سوء تفاهمات بشیم.
چه خبر؟
هدیه روز مادر رو به مادرت دادی یا نه؟ :|
اونجا هم هوا خوبه؟
راسته میگن بهترین فیروزه فیروزه ی نیشابوره؟
۲۷ بهمن ۹۸ ، ۱۴:۲۶ فاطمه حسینی

بند 10 :)

پاسخ:
ِD: و بعد یازده

:))))))))) ماذا فاذا؟ 

پاسخ:
:))))))) بعدا میگم D:

هوممم زُهم جالب بود

پاسخ:
بوش؟ D:

تازه با ده حال کردم که گفتی جدیش نگیر !! :))

 

عاقا شما ویلا دارید توی خزر شهر که راه‌تون دادن؟ ! !

 

منتظریم فیلم‌تون بیاد بیرون ببینیمش ...

 

دقیقا گفت حضرت فاطمه‌ی عربا؟ یا حضرت رو خودت اضافه کردی ؟

پاسخ:
نه مدیر تولید خوبی دشتیم D: واسه همین راحت رفتیم تو خزر شهر....
آره دقیقا گفت حضرت فاطمه عربها.. مطمئنم منظورش از عربها، عرب بودنِ صِرف نبود. منظورش این بود حالا که به غربی ها توجه دارید به ذینتون هم توجه کنید خوب. D: و از اونجایی که از نظر من همه خوبن، اینطور برداشت کردم

نمی خوام سیاه نمایی بکنم...

اما وقتی تحلیلی به این 40 سال انقلاب نگاه میکنم میبینم سیاه ترین دوره، همین سالهای اخیر بود...

و از طرفی بارقه های امید زیادی در این سالهای اخیر ظهور و بروز داشته...

متاسفانه جادوی اصلاح طلب ، اصولگرا_ کمر کشور رو شکسته بود...

از سالهای قبل خوشبختانه ادبار عموم مردم از این دو حزب حاوی پیامهای مثبتی هست...

امید دارم که امسال از غیر این دو حزب غیر مردمی، افرادی وارد مجلس میشن که زمینه ساز این بشن که مردم کلا این دندون لق (اصلاح طلب ، اصولگرا) رو بکنن بندازن دور...

و هیچ بعید نیست برای ادوار بعدی مثل 1400 اصلاح طلب و اصولگرا نماینده واحد معرفی کنن...

از خدا میخوام نماینده های که درد انقلاب و مردم رو دارن وارد مجلس بشن...

مجلس سالم بشه گام بزرگی برداشته خواهد شد...

 

پاسخ:
انشالله که اینطور بشه. ما هم همین رو خواهانیم. ولی اینطور که بوش میاد آش همون آشه و کاسه همون کاسه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی