یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!
طبقه بندی موضوعی

یه خواهر زاده دارم که هشت-نُه سالشه. یه خرگوشی داشت که مُرد. نفهمیدیم چطور. ولی یهو مُرد. یه چند ساعتی کارآگاه بازی درآوردیم و بالاخره فهمیدیم مادرش(خواهرم) یه مشت خرت و پرتی که توش هم نفتالین  و هم سم موش و سوسک و انواع اقسام سموم توش بود رو پرت کرده بود کنار قفسِ این حیوونکی. و اون هم قبل از مسموم شدن، یه سکته زده و  بعد دار  فانی رو وداع گفته.

"یاسمن" از مدرسه برگشت و طبق معمول یه نگاهی به قفس انداخت و دید خرگوشش دراز کش شده و ما هم دست به سینه و متأثر ایستادیم و نگاش میکنیم.  گفت "دایی برگردونش. خوب میشه." گفتم "مُرده دایی." خواهرم یهو پرید وسط حرفم و گفت: "عــه... چی میگی؟ نه نمرده.(یه چشم غُره ای به من رفت و دست دخترشو گرفت و گفت)  بیا بریم تو برات توضیح بدم." و شروع کرد به آسمون ریسمون بافتن و مغلطه کردن و یه چیزای بی ربط گفتن و اراجیف تحویل بچه دادن که : نه. نمرده. خوابیده.  دلش میخواد بره پیش خدا . همه باید یه روزی بریم پیش خدا و فقط ما (بزرگترها) باید خرگوشت رو ببریم یه جایی که تو خبر نداشته باشی کجاست و یه مشت حرفای اینچنینی.(حالا مثلا بچه باور کرد حرفاش رو. خوب که چی؟ تا کِی؟) یهو خواهرزادم داد زد : "اه هَمَش دروغ میگی."

تهش هم رفت تو یه اتاقِ دیگه و زد زیر گریه. این بچه هرگز به مادرش اعتماد نداره چون از سرِ ندانستن، همیشه چیزی که واقعی‌ست رو از بچه ش میگیره و یه مشت دروغ های بی مغز تحویلش میده.

++++

نکات: حقیقت حقیقته و هیچکس هم نباید از اون محروم باشه.خیلی از آدم بزرگا حقیقت رو از کودکان کتمان میکنن . چرا؟ جرم کودک اینه که چون کودکه، پس نباید حقیقت رو بدونه؟ مگه حقیقت فقط مالِ ما آدم بزرگاس؟ یا مگه حقیقت برای آگاهیِ ظریفِ کودکانه مضره؟ 

نه به نظرم نیست. 

حقیقت هیچوقت مضر نیست. حتی برای کودکان.

ببینید ما آدم بزرگا در مقابل دروغ قدرت دفاع داریم، اما بچه ها نه.برای همین باور میکنن. چون به ما اعتماد دارن. نباید به این اعتمادِ بی‌شائبه خیانت کرد. خیانت به اعتمادِ بچه ها، خیانتِ به خود بچه هاست. بالاخره دیر یا زود  این دروغ فاش میشه و وقتی که متوجه دروغ شما و حقیقت بشن، عصیان میکنن. بعد دیگه حرف شما رو باور نمیکنن. به شما بی اعتماد میشن. و این بی اعتمادی بچه ها رو رها نمیکنه و تا بزرگسالی همراهشونه.

بعضی از ماها به همین دلیله که به هیچکس  اعتماد  نداریم. ما در دیگران چهره ی پدر مادرمونو میبینیم و میگیم وقتی نمیشه به اونها اعتماد کنیم برای چی به یه آدمِ غریبه ولو اینکه خیر خواه ما باشه، اعتماد کنیم؟ 

اینجور آدمها حتی به همسرای خودشون هم اعتماد ندارن. این بچه ها یه روزی به حقیقت پی میبرن و شما پدر مادرها رو سرزنش میکنند.

حقیقت هم که میخواید بگید پیچیده ش نکنید .در لفافه هم نگید خوب. همونطوری که هست بگید. ساده و بی پیرایه. و اگر سوالی میپرسه که جوابش رو نمیدونید ، لازم نیست تظاهر کنید و جوابِ مُتِکَلِفانه بدید. اگر جواب رو نمیدونید، بهش بگید نمیدونم و حتما به محض اینکه به جواب رسیدم بهت میگم؛ و اگر تو خودت زودتر فهمیدی به من بگو.  واقعا بچه به این صداقت شما میباله.....(داریم همچین پدر مادرهایی؟) 

هرگز خودتونو به قیمت جهلِ کودکِ خود، ارضا نکنید

حالا لازم هم نیست حقیقت رو بیشتر از نیازش بهش بگید . ولی بگید. و مهمتر اینکه هرگز بهش نگید دونستنش برات زوده و باید بزرگتر بشی. وقتی یه سوالی میپرسه، پس یعنی اون سوال در او ایجاد شده، وقتی سوال ایجاد میشه، پس یعنی براش زود نیست. حالا هر سوالی باشه.

 زمان ِ دونستن، به سن و سال نیست که. من خودم الان حدود چهل سالمه هنوز یه سری سوالا برام ایجاد نمیشن و وقتی یکی میپرسه و من میشنوم پیش خودم میگم عه چرا به عقل خودم نرسید؟! (خوب بیشتر از این به اعتبار خودم گَند نزنم) 

آره عزیزانم !خلاصه اینکه دروغ نگید. آره بابا جان! حقیقت رو تا جایی که نیازه بگید بابا!. فلسفه بافی هم نکنید. بی پیرایه بگید. مستقیم هم برید سر اصل مطلب. ها باریکالله. مغالطه هم نکنید/. خوب برای این جلسه بسه.


آهان این هم برای بعضی از دوستان: استاد (استاد یعنی کسی که به مرحله ی استادی رسیده و مورد تایید اساتید دیگه، بر کُرسی نشسته) به ما کمک میکند تا صخره ای را که جریانِ رودِ استعدادهای ما را سد کرده کنار بزنیم و دوباره جاری بشیم.  اما متأسفانه ما از استاد اجتناب میکنیم. چرا؟ چون به استاد اعتماد نداریم. و این بی اعتمادی ریشه در نوعِ رفتارِ والدینِ ما داره. اگر خرگوشمون میمُرد و همون موقع میگفتن، مُرد!؛ الان ما به اَساتیدِمون اعتماد داشتیم. 

بریم سرزنششون کنیم.


نظرات  (۳۶)

بابا خواهرت می خواسته دخترش کپ نکنه 

واقعا نفهمیدی، نشستی سه صفحه آچهار نوشتی? :/ 

حالا شاید اشتباه کرده که نفهمیده که فایده نداره این حرفاش. ولی نیتش که بد نبوده که اون جمله ی تیتر رو دوباره تو متن پررنگ نوشتی :| 

 

پاسخ:
احتمالش کمه چون من بهتر میدونم چه منظوری داشته.
۱۱ آبان ۹۸ ، ۰۹:۴۵ امّــــــــ شــــــــــهــــــــرآشــــــــــوبـــــــ

ما که ننه بابامون از همون اول بهمون گفتن جوجه ت مرده، الان به هیچکس اعتماد نداریم. وای به حال اینا که سر مردن خرگوش هم بهشون دروغ میگن!!

 

+ به نظرم خواهرتون چون خودش نفتالینا رو گذاشته بغل قفس، میخواسته تو دادگاه تبرئه بشه. گفته نمرده

 

دور از جونِ بحثی که میخام مطرح کنم، یه خدانشناسی هم زمانی که پیامبر به رحمت خدا رفتن، داد زد که پیامبر نمرده! اصلا پیامبرا نمیمیرن. بعد که ضایعش کردن نشست کنار و یه نقشه ی دیگه کشید.

 

البته فقط برای تقریب به ذهن گفتما

پاسخ:
مُقرب شد :)
ما که بچه بودیم خرگوشمون میمرد ، نه میگفتن مُرده و نه آسمون ریسمون میبافتن. یک اینکه اصلا خرگوشمون کجا بود؟ دو اینکه میگفتن: به تو چه که چی شده؟ برو گمشو مشقاتو بنویس :|
:))
۱۱ آبان ۹۸ ، ۱۰:۰۹ آقای مهربان

سلام

خیلی خوب گفتی

یه چیز دیگه هم کنارش اضافه کنم و نحوه ی برخورد با احساسات بچه هاس که معمولا اصلا آدم حسابشون نمیکنیم!

 

مثلا خرگوشش مرده. ما چی میگیم؟ طوری نشده که. یکی دیگه برات میخرم.

اما غافلیم از این که اون خرگوش برای بچه، مث داداشِ منه برای من. و این حرف ما به اون مث این میمونه که تو ختم داداشم یکی بیاد به من بگه: طوری نشده که، یکی دیگشو برات میخرم!


دوباره حرصم در اومد😂😂😂


چرا بچه ها رو آدم حساب نمیکنیم اخه

پاسخ:
سلام گُل گفتی...
واقعا عجیب خو میگیرن بچه ها. حتی به یه عروسک/ 

یادم می مونه برا وقتی که دری به تخته خورد و شاید ننه شدم!

پاسخ:
آویزه ی گوشِت کن دخترم. 

حقیقت اینه که کسانی که نیازمند این نصیحت ها هستن اهل خوندن نیستن آمیرزا که مثلا این پست رو بخونن. وکسی که خودش اهل خوندن و همچنین نوشتن هست اصلا نیازی به این نصیحت ها نداره چون بلد هست این مسایل رو.

پاسخ:
الان تکلیف چیه پس؟

ولی خواهرتونم خوب گفته که خرگوشه میخواد بره پیش خدا و این حرفا... بچه راجع به مرگ بدونه و وحشت کنه که چی؟! حالا مثلا ما میدونیم و از مرگ عین ... میترسیم کجای دنیا رو گرفتیم؟! اصلا تو ذهن بچه یه سوالایی میاد که باید با مثال و شبیه سازی و داستان بهش گفت، نمیشه که باز کرد همه چی رو رک گفت که... هم از لحاظ تربیتی خوب نیست هم بچه بیشتر کنجکاو میشه که بیشتر بدونه اونوقته که باید خر اورد و باقالی بار کرد!

تازه بچه یاد بگیره که اعتماد کنه که چی؟! همون بهتر که یاد بگیره نباید به هرکسی اعتماد کنه... اعتماد کردن به آدم ها هیچ وقت نتیجه ی خوبی نداشته!

 

پاسخ:
بچه ی نه ساله که دوماه دیگه به سن تکلیف میرسه و یه عمو و یه بابابزرگ از دست داده، خیلی بهتر حالیش میشه.. ضمن اینکه اون خرگوش و خواهرزاده یه بابی برود برای پرداختن به چیزی که زیرش نوشتم.

اعتماد به دیگران خیلی هم خوبه. اونی که شما میگی خوب نیست حماقته. حماقت در مقابل تصمیم دیگران برای ما

خرگوشام مگ میمیرن -__-

پاسخ:
بعضیاشون. اونایی که درساشونو خوب نخونن و بچه های بدی باشن حرف بابا ماماناشونو گوش ندن، حتما زود میمیرن D:

سلام 

خواهرزاده ی کوچک شما حدودا یک سال کوچکتر از برادرزاده ی ما است .

والا ما همه چی به برادرزاده مون میگیم :|:)

یعنی جوجه هاش تابستون پیش ، گربه خورده بود بهش گفتیم چطوری مردند و تا یک زمان از گربه بدش می اومد 

اما الان با گربه ها دوسته و به بچه گربه ها غذا میده.

اتفاقا داداش کوچک منم همیشه میگه : 

بچه ها اگر حرف راستو براشون بگیم راستگویی و صداقت رو یاد میگیرن و از همه مهمتر با اون قضیه به راحتی کنار میان !

ولی اگر به بی راهه بریم و هی دروغ تحویلشون بدیم اونام با خودمون و حرفامون  لج میکنن و از همه بدتر دروغ و دروغگویی یاد میگیرن.

برای همین چیزهای که به برادر زاده ام ربط داره واقعا تا اونجایی که تونستیم راستشو گفتیم و اونم  با اون قضایا هم به راحتی کنار اومده.

 

من با  حرفاتون  کاملا موافقم :) 

کاش این حرفا رو پست کنید برای خواهر گرامی تون :) اونم به اشتباهشون پی ببرن :)

 

 

+

درضمن خرگوش آلرژی زاست و خیلی برای سلامتی خطرناکه :)

همون بهتر که دار فانی را وداع گفت :)))

 

 

پاسخ:
سلام چه خوب که مورد تأیید شماست و چه خوبتر بابت این: 

بچه ها اگر حرف راستو براشون بگیم راستگویی و صداقت رو یاد میگیرن و از همه مهمتر با اون قضیه به راحتی کنار میان !


تلکیفی وجود نداره. توی روش های تربیتی مادر و پدرها دخالت نکنیم چون بچه بیشتر دچار دوگانگی میشه و ممکنه به آدم اشتباهی اعتماد کنه.

فارغ از این که شما دایی بچه هستید و قطعا اهل مطالعه و قابل اعتماد برای بچه خواهرتون ولی از کجا معلوم که شخص ثالثی که سعی در بیداری کودک داره خیرخواهش باشه؟

پاسخ:
متوجه نشدم راستش. من دخالتی نکردم. اصلا من نه. هرکسِ دیگه. اصلِ حرفم این نیست که بریم دخالت کنیم؟ اصلِ حرفم اینه به بچه ها دروغ نگیم تا نسبت به ما بی اعتماد نشن.
شخص ثالث هم متوجه نشدم. ولی از کجا معلوم همه ی اشخاصِ ثالث قصدشون بدخواهی باشه؟
ببین این همه مطلب نوشتم و تو به حرفم اعتماد نداری. به نظرم تو هم باید مثل من بری والدینت رو سرزنش کنی:D
پینوشت: خودت میدونی براشون احترام قائل هستما... مزاح بید

چشم میرزا

پاسخ:
آفرین

@بی نام 

 

سلام

اون بچه دو سه ساله تا نهایتا ۵ ساله است که میگیم نباید متوجه بشه همه چی یا در مورد مرگ ندونه !

بچه ی که ۸-۹ سالشه دیگه بزرگ شده و عقلش هم میرسه مرگ‌ چیه ؟! 

من برادرزاده ام ۹ سالش بود مادربزرگش فوت شد و اینقدرم برای مادربزرگش (مادر مادریش ) به گفته خودش گریه کرده 

بنظرم دلیلی نداره از یه بچه که به سن تکلیف هم رسیده مرگ رو کتمان کرد !

اگر قشنگ براش توضیح بدیم علت مرگ چی بوده و چرا مرده ؟! بچه ها هم کنار میان با این قضیه و واقعا درک میکنن موضوع رو 

و نه با خودشون و نه با بزرگترا لج میکنن نه دروغگویی رو  از ماها یاد میگیرن !

مرگ مثل چیزهای پیرامون محیط بچه هاست که دیر یا زود متوجه میشن ! پس همون لحظه که متوجه میشن نباید با دروغگویی کتمانش کنیم !

به نظرم دلیلی نداره برای بچه ها آسمون و ریسمون ببافیم و یه مشت دروغ تحویلشون  بدیم

بابا بخدا بچه ها خیلی زود همه چی رو متوجه میشن الکی که نباید لقمه رو به دور سرشون / سرمون بچرخونیم بعد بهشون تحویل بدیم !!

اونام درک و احساس دارند و دیر و یا زود با این قضایا هم کنار میان

 

 

+

ممنونم میرزا 

من موندم ماها که بهمون گفتند دروغ نباید بگیم  چرا انواع دروغ رو یاد بچه هامون میدیم !

اما همین خارجی ها حتی تو فیلم هاشون که می بینیم وقتی مثلا حیوان خانگی بچه شون  می میره ،  قشنگ برای بچه شون توضیح میدن چرا این حیوان مثلاً سگ شون / گربه شون چرا مرد ؟ و قشنگ براش توضیح میدن مرگ چیه ؟!

اونوقت ما ایرانی ها اینطور وقتا قشنگ به بچه هامون دروغ یاد میدیم ! تو همون دورانی که باید یادشون بدیم که صداقت و راستگویی چیه و چرا باید راستگو باشیم !؟

والا من به سن تکلیف که رسیدم در کنار یاد گرفتن نماز و وضو اینا 

 مادر خدا بیامرزم  بهم گفت اون دنیایی هم هست و حتی مرگ رو برام قشنگ توضیح داد.

 

 

 

 

 

 

 

پاسخ:
درود بر مادر بزرگوار شما. روحشون شاد.
همین که میگی خارجیا یعنی یه فرهنگِ دیگه. ما نقصِ فرهنگی داریم و نمیشه اینو کتمان کرد. البته وقتی میگم ما، منظورم یه عده ی خیلی کمه ها.....

هر شخصی جز پدر و مادر و خواهر و برادر برای بچه میشه شخص ثالث به نظرم. کسانی که تو امر تربیت بچه تو مرحله بعدی دخالت قرار میگیرن.

مادر من وقتی بچه بودم یه جوجه زرد داشتم پا گذاشت روش لهش کرد. وقتی سراغشو گرفتم گفت پا گذاشتم روش مرد! جنازشم نشونم داد روده هاش اومده بود بیرون! مادر و پدرم نه فقط بچگی بلکه الان هم چندان تلاشی نمی کنند برا کتمان حقایق بلکه میشینن جلو روم زل می زنند و هر کی هر چی گفته رک تقدیمم می کنن!

 

پاسخ:
ببین گفتم حقیقت رو باید گفت اون هم به اندازه ی نیاز. نه اینکه بگن جوجه ت مرد اینم دل و روده ش. خوب یه بچه چه میفهمه دل و روده چیه؟
این بیشتر جنایتِ تا گفتنِ حقیقت.
چند روز پیش خودم هم یه همچین چیزی دیدم مادری بچه ی سه چهار ساله ش رو برده بود یه مرغ فروشی ای که مرغ زنده رو جلو چشمت سلاخی میکرد و تحویلت میداد. خوب این جنابته و اصلا ربطی به چیزی که من عرض کردم نداره. اینکه بگی جوجه م کو و بگه مُرد. چطوری مُرد؟ حواسم نبود پام خورد بهش و مُرد(حالا به هر نحوی که هم ساده باشه هو بچه درک کنه و هم دروغ نگفته باشی) ولی نشون دادن جسد لهیده شده ی جوجه، به بچه، جنایته.... 
بمیرم برات. الان خوبی؟ D:

چرا خب من می فهمیدم دل و روده چیه. چون تو همون برهه جوجه گنجشکای مرده کف حیاط رو مومیایی می کردم و خاکشون می کردم طبق عکس کتابایی که دیده بودم!:o

پاسخ:
استثنا بودی تو.... اصلا یه دونه ای واسه نمونه ای :))

برادر بلاخره هر کی یه روش تربیتی داره برای خودش .

شاید خواهر شما فکر میکنه اینطوری بهتره

ولی من بودم قطعا به دخترم میگفتم خرگوشت عمرش تموم شد مرد  !!!

پاسخ:
دروغ هرگز یک روشِ تربیتی نیست. کلا خطاست

یعنی تو فکر می کنی بچه پیله می کردواسه چی مرد و اونم حتتتتما باید می نشست و می گفت بخاطر سم هایی که من گذاشتم کنارقفسش واونم نثار مامانش بی عقل می گفت? 

خواهرزاده ات همون پسرکوچوله است که یه خواهر بزرگ ترداره? 

پاسخ:
آره. دیدیش که. یاسمن
ببین من اصلِ حرفم دروغِ پدر مادر ها به بچه هاشونه. چرا مادرِ اون بچه رو به خاطر خرگوش  قضاوت میکنید؟ حالا قضاوتِ درست یا غلط مهم نیست. فحوای کلام من چیزِ دیگه ایه :))

فهبا? 

فهبا? 

جدا فهبا? 

 

 

 

 

 

 

خوبتو خودت اومدی در مورد دروغ از این قضیه استفاده می کنی 

می تونستی با یک قصه بهتر گیرتو بدی خوب :/ 

 

جدی فهبا? 

 

 

 

 

 

بعد یاسمن مگه اسم دختر نیست حاجی? 

O_____o


فحوا: مضمون، معنی 

مخالف ظاهر و صورت 

@واران

من نگفتم قضیه ی مرگ رو از بچه ها قایم کنیم، من کل حرفم این بود که چون بچه ن و هر سوالی ممکنه به ذهنشون برسه آدم بسته به شرایط نباید به بعضی سوال ها رک و پوست کنده جواب بده! تازه اینکه بگیم یکی رفته پیش خدا عیبش چیه که اینقد تاکید میکنین از کلمه ی "مرگ" استفاده کنیم که خوف اورم هست؟!

 

 

 

از طرفی حالا همه ی روش های تربیتیمون درست بود یه دونه مشکلمون اینه؟! اگه قراره اینجوری همه ی مشکلات اخلاقی حل بشه بسم ا... شروع کنین از فردا بچه ها هرچی ازتون پرسیدن اصلا با رسم شکل بهشون توضیح بدین!! والا!!

البته که نظر شما (جناب میرزا) خیلی خوبه که به بچه ها باید حقیقت رو گفت، اما اینکه گاهی نمیگیم بخاطر اینه که نمیخوایم روح لطیفشون آسیب ببینه و ذهنشون درگیر مسائلی بشه که توی اون سن دونستنش براشون اصلا ضرورتی نداشته! که این کار ابدا دروغ گفتن نیست، ما فقط یه سری چیزها رو نمیگیم... مطمئن باشین بچه ها اصلا یادشون هم نمیمونه که بعدها توی بزرگسالیشون بخواد روی اعتمادشون به اینو اون تاثیر گذار باشه!

پاسخ:
ما داریم بحث بیخود میکنیم چون حرفمون یکیه. منم میگم حقیقت رو باید گفت. اون هم در حدِ نیازِ بچه. بخونید. یه بار دیگه. ببینید نظراتو. من نمیگم حقیقت باید تمام کمال گفته بشه. ما همین الان تو این سن هم گاهی طاقتِ شنیدنِ کلِ حقیقت رو نداریم. 
اصلِ حرف من(برای چندمین بار) اینه که نباید به بچه دروغ گفت. نباید فلسفه بافی کرد. نباید پیچیده ش کرد. و باز و باز و باز و باز دوباره میگم نباید دروغ گفت. نباید دروغ گفت. بچه با دروغ آشنا میشه. به بزرگترها بی اعتماد میشه و .. و.. و... 
اصلا مگه دروغ گناه نیست؟
ببین دروغ گفتن با حقیقت رو نگفتن خیلی فرق داره. میدونم که میدونی. اینکه من به شما حقیقت رو نمیگم و سکوت میکنم معنیش این نیست که دروغ میگم. اینکه بخشی از حقیقت رو میگم و بخش دیگه رو به خاطر مثلااااااااااا شرایط روحیِ شما نمیگم معنیش دروغ گویی نیست/././..

عمه و شوهر عمه دامادمون فوت شده بود.پسر عمه دامادمون همراه خانمش کلی برنامه چیدن که بچه اشون نفهمه  پدربزرگ و مادربزرگش مردن.

از این طرف خواهرزاده پنج و نیم ساله ی من فهمیده بود که عمه باباش مرده  و بعد نشست کلی گریه کرد و سوال می پرسید که الان عمه فلانی رو چیکار می کنن؟ و کلی سوال دیگه..برای مراسم ها هم تو مسجد قند پخش می کرده.وقتی اومد خونمون گفت خاله فاطمه آدم مرده ها بوی گند میدن! از اثرات بهشت زهرا بردن بچه ها :)) یعنی الان اطلاعات خواهرزاده ام از من بیشتره :))

حالا این دو تا بچه که ازشون گفتم پیش هم  داشتن بازی می کردن و خواهرزاده من حقیقت رو مثل سنگ کوبونده تو صورت بچه و با ذکر جزئیات بهش فهمونده که پدربزرگ و مادربزرگش به دیار باقی شتافتند.

نتیجه:ما به بچه دروغ بگیم یکی دیگه  میاد راستشو بهش میگه و دیگه نمیشه قضیه رو جمعش کرد :)

پاسخ:
احسنت به نتیجه گیریِ شما. احسنت. گندش هم در میاد
۱۱ آبان ۹۸ ، ۱۳:۰۱ فرشته ی روی زمین

سلام.موافقم.. این روش برای کمتر از ۶سال خوبه و برای یه بچه ی ۹ ساله اصلا مناسب نیست...

یا مثلا دیدم بعضی خانواده ها خودشون بچه هاشونو خیلی بچه حساب میکنن...مثلا بچه چه ۲ سالش باشه چه ۱۲ سالش باشه ، هی میگن بچه ست نمیفهمه :| یا اصلا درست و عاقلانه باهاش حرف نمیزنن یا یسری رفتارهایی دارن که بزور بچه شونو بچه نگه میدارن و از باز شدن ذهنشون جلوگیری میکنن و حق تفکر و تصمیم گیری عاقلانه براشون قائل نیستن...الان ما خودمون تو فامیل یه ۱۱ ساله و یه ۱۴ ساله داریم که واقعا بچه نگه داشته شدن...ظلم به بچه فقط کتک زدنش نیست و این رفتارها و دروغگویی هم یه ظلم در حق بچه هاست...

اتفاقا بچه ها از همون اول حتی وقتی که هنوز حرف زدن یاد نگرفتن ، خیلی خوب همه چیزو میفهمن و درک میکنن این ماییم که هنوز بچه ها رو خوب نفهمیدیم...

پاسخ:
سلام
بدترین جمله به یه بچه اینه که: تو هنوز نمیفهمی. تو برات زوده. بذار بزرگ شدی بعد و .....
ببینید این بذار بزرگ بشی، بعد" ، خیلی خطرناک هم هست...
بچه دیگه کم کم از تعداد سوالهاش کم میکنه. و یه زمانی میرسه دیگه سوالی نداره که بپرسه. تا یه موقعی داره و نمیپرسه و در طولانی مدت، دیگه سوال هم براش ایجاد نمیشه. اگر خودش به جواب رسید که رسید اگر نرسه هم پیگیرش نمیشه...... 
من پدر نیستم. ولی خوب دیدم و توجه هم کردم به این مسائل

دیشب فیلم کاپیتان فانتاستیک رو دیدم. جواب های کامل و به دور از جانب دارانه ای که پدر خانواده به بچه هاش میداد برام خیلی شیرین و جذاب بود.

به نظر من کار درست همینه. حالا بر اساس عرفمون یه سری جوابهارو باید کوتاه تر و بدون باز کردن اعلام کنیم ولی باید حقیقت رو بگیم نه دروغ.

پاسخ:
عُرفی که شما  ازش میگید همون میزانِ سطح نیازِ یک فرده. ممنون

پست شما رو من چندبار خوندم و بعد کامنت گذاشتم... ولی نمیدونم چرا احساس میکنم یه جورایی حرف من با حرف شما در تضاده... به هر حال یا من جور دیگه ای برداشت کردم یا نتونستم منظورمو برسونم؛ باشه دیگه بحث نمیکنم!

پاسخ:
D: حالا ببینا.....
۱۱ آبان ۹۸ ، ۱۳:۴۶ شارمین امیریان

سلام.

کامنت نسبتا بی ربط هم میشه گذاشت؟!

من تا حالا چند تا مراجع کودک یا نوجوون داشتم که یکی از اعضای خونواده شون رو از دست دادن و مامانهاشون به هیج وجه اجازه سوگواری بهشون نداده بودن و ماهها یا سالها بود تلاش می کردن بچه شون اون فرد رو فراموش کنه و اصلا یه لحظه هم بهش فکر نکنه و غصه نخوره. بچه های طفل معصوم هم از یه طرف هیجانات منفی و غمشون مونده سر دلشون، از یه طرف نمیخوان مامانشون رو ناراحت کنن، از یه طرف نمیخوان اون فرد رو فراموش کنند. یعنی مادر و بچه ها همه داغون میشن.

پستتون رو خوندم یاد اون بچه ها افتادم. 😔

پاسخ:
سلام چرا فکر میکنی این بی ربط بوده؟
خوب بود و در راستای یادداشت حقیرِ بنده. ممنونم

من یه زمانی از خانواده سوالای چالش بر انگیز میپرسیدم میشستم ببینم چجوری میخوان داستان ببافن :)))) بنده های خدا رو چقدر اذیت کردم

پاسخ:
همین تو باعث شدی پدر مادرا دروغگو شدن دیگه :))
۱۱ آبان ۹۸ ، ۱۴:۰۷ دچارِ فیش‌نگار

به نظرت الان آبجی‌ت این مطلب رو واسه مامان‌ت بخونه چی میشه ؟ :)

پاسخ:
چه ربطی داشت به مسئله ای که مطرح شد؟ 
۱۱ آبان ۹۸ ، ۱۴:۱۹ دچارِ فیش‌نگار

چکشی سوال پرسیدی یادم رفت اصلا چی میخاستنم بگم

پاسخ:
:)) ترسیدی؟
۱۱ آبان ۹۸ ، ۱۴:۲۴ دچارِ فیش‌نگار

شدید :|

یکی از اولین و مهم‌ترین نکاتی که تو کارگاه‌های تربیت فرزند بهمون می‌گفتن دقیقا همین بود. اصلا و ابدا به بچه دروغ نگید، اما لازم نیست همه‌ی حقیقت رو هم بگید. 

پاسخ:
ببینید اصلا من استاد همه چی دونم D:
:))
خوب راست میگیم دیگه
۱۱ آبان ۹۸ ، ۱۶:۲۵ مردی بنام شقایق ...

سلام

 

والا اساتید همه چیو گفتن

ما صرفا به عنوان صرف ته دیگ عرض کنیم که به بچه های حالا نمیشه دروغ گفت اصن :)

 

ینی ما یه کلمه اینوری اونوری بگیم چنان مثه خانوم مارپل ته قضیه رو سه سوته در میارن که خودمونم میمونیم توش

 

لذا راستشو میگیم به زبون کودکانه

هم اونا راحتن هم ما چون یه دروغ که بگی تا خود قیامت باید وایسی جواب سوالا و چرا چرا هاشونو پس بدی و قص علی هذا

پاسخ:
سلام حواسشون هم جَمعه ماشالله. یعنی یه دروغ الان بگی ممکنه دو سه سال دیگه درست سرِبزنگاه مُچت رو بگیرن... چی میگفتن بهشون؟ گودزیلا؟

دست و پنجه نرم کردن با بچه‌ها خیلی سخته.

از دو ساله بگیر تا دوازده ساله.

خدا به همۀ مادرها صبر بده.

البته با این که نباید مغز کودک ور منحرف کرد موافقم. چون بچه@های امروز یخیلی خیلی بیشتر از اون چیزی ک هفکرش رو می‌کنیم آگاهن. حقایق رو حتی اگه ببیچونیم به خوبی درک می‌کنن. پس چه بهتر که به زبان خودشون براشون توضیح بدیم.

پاسخ:
البته که شما باید بهتر از همه بدونی.... چه خوش آمدید

چندتا کتاب هست برای آموزش مرگ به بچه‌ها، نمی دونم پیدایش کنید یا نه ولی کاش برای خواهرزاده تون بخرید

 

اونی که من خیلی دوستش دارم: خداحافظ راکون پیر 

دومی: درخت خاطره

سومی: یولانته در جستجوی کریسولا

 

و چندتا نکته دیگه که از جلسات مرگ یادم مونده یکی این که کمتر از کلمه مرگ مردن ... استفاده کنید و بهش بگین از این دنیا رفته

و دیگه این که براش مراسم خداحافظی ترتیب بدین بگذارین با همه مهر و عشقی که نسبت بهش داشت باهاش خداحافظی کنه، نقاشی بکشه، گریه کنه، مراسم بگیره برا خرگوش و هر چی خاطره خوب داره یا هر کی داره تعریف کنید

 

اون طوری امن خداحافظی میکنه

پاسخ:
آره حق با شماست. "از این دنیا" رفته خیلی بهتره.
+راستش من این کار رو براش انجام دادم. با هم گوشه ی باغچه دفنش کردیم. من و خودش و بابابزرگش براش نقاشی کشیدیم گذاشتیم تو باغچه کنارش. یه عالمه نشست برام از ورجه وورجه هاش تعریف کرد و آخرش گفتم مراسم سوم هم بگیر تا بیایم خرما بخوریم و اینطوری خندید و قلقلکش دادم و بردمش تو اتاق و تمام/. 
خواهرم اما تمام وقت حرص میخورد

و در راستای تایید شما توران خانوم خدابیامرز همیشه می گفتند پاسخ به کودک همیشه باید علمی، عینی مستند باشد

 

حالا به قول غزال نصیری مرگ کلا انتزاعی است چطور عینی اش کنم؟ با داستان با یادبود گرفتن، بدون دروغ های مسموم با ذکر این که من نرفتم و نمی دونم دنیا دیگه کجاست ولی در باور من اینه .... و هر چی باور داری رو میگی

پاسخ:
بسیار هم عالی... شما یه مادر نمونه‌اید البته... ما شاهدیم خانم:)

چه دایی دانایی :) خیلی کیف کردم این کارها رو کردین براش، واقعا عالی بودین:)

پاسخ:
به من میگه فرشته ی مهربون :)))

سلام میرزا

 

دایی نمونه🌹

به قول بهار من دروغشو نمیگم😁😁

 

پاسخ:
سلام 
دروغشو:))
من عاشق اشتباهات لُپیِ بچه هام. دروغشو/. جان

یاددایی خودم افتادم!

 

ما اختلاف سنیمون زیاد نیست باهم اتیش سوزوندیم بچگیا.

 

یادمه یه مارمولک گرفتیم کشتیمش داییم توباغچه خاکش کرد .

 

براش مراسم گرفتیم:-)

 

تازه ما برای پدر ومادرمون الکی داستان درست میکردیم

 

که مارمولکه ازاول مرده بود..

 

 

 

 

پاسخ:
مُرده به دنیا اومده بوده:)))

ولی انصافا ماها خیلی ساده بودیم هرچی مامان بابامونومیگفتند باور میکردیم بعدا بزرگ شدیم دیدیم چقدر سرکارمون گذاشتند:)) بچه های این دهه مامان باباشون رو میپیچونند 

پاسخ:
خدا به بچه های اینا رحم کنه :))

سلام داییِ نمونه:)

 

با حرفاتون موافقم

واقعا بچه ها الان انقد بااااهوشن من خودم درمواجه وحرف زدن باهاشون شوکه میشم😐واصلا این دروغ گفتنو پیچوندنشون چیزی جز بی اعتمادی نمیاره

متأسفانه بعضی پدرمادرا بچه هاشونو میخوان بچه نگه دارن بزرگ شده میفهمن یجوری باهاشون رفتار میکنن که نمیفهمه 

بعداین بچه ها لجباز ازآب درمیان وکلی مشکل اخلاقی پیدا میکنن

یکی ازبچه ها فامیل بود یادم نمیاد سر چه کلمه یاحرفی لج کرده بود هی تکرارش میکرد مامانشم عصبی میشد فقط دعواش میکرد که عههه تکرار نکن نگو ...

رو حساب اینکه این بچس نمیفهمه یه بار ننشست باهاش حرف بزنه که تکرارش نکنه یعنی من مدتها شاهد این لجبازیه بودم همینجوری که پیشم بود بازی میکرد تو بغلم کشوندمش باقربون صدقه ومهربونی حرفای منطقی بهش زدم کلی باهاش حرف زدم اونم گوش کرد هیچی نگفت قشنگ معلوم شد متوجه حرفام میشه

والبته  براخودمم این همه هوشش تعجب آور بود ودرنهایت  دست برداشت از لجبازیش:)

این فقط یه نمونه بود خیلی پیش اومده بچه های لجبازو باحرف متقاعد کردم 

واقعا این برداشت نفهم بودن وحالا بچس حالیش نمیشه خیلی ضربه زنندس چه تو بیان واقعیتها چه تو رفتارای اشتباهشون واینکه نمیشینن باهاشون درست صحبت کنن...

 

چقد حرف زدم😰😐

پاسخ:
سلام! :)
ولی خیلی خوب حرف زدی..... و خوب اشاره ای هم کردی مرسی. در راستای حرفای من بود. ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی