چرا به مهربونیِ خدا ایمان نداریم؟
ما توقعمون از دنیا خیلی بیشتر از چیزیه که مستحقشیم...
وقتی از نظر معنویات فول میشیم؛ وقتی اقتصادمون رو به راه میشه، وقتی کانون گرمِ خانوادمون داغ و دلچسب میشه؛ وقتی رو به راهیم و غمی نداریم، باز یه چیزی آزارمون میده. یه چیزی کمه. یه چیزی یه جاییش میلنگه. نمیدونم شاید بیشتر از چیزی که مستحقشیم، میخوایم. نمیدونم این زیاده خواهیه؟ حق طلبیه؟ چیه؟
فقط میدونم که یه جایی یه چیزیمون شُل وا میده و ناجوانمردانه، روحمونو سیخونک میده که خوش باشیم و نیستیم و به جاش زجر میکشیم....
دنیا نوازشمون میکنه که بخندیم، از حس ترحمش عصبی میشیم. قلقلک میده، زجر میکشیم. انگشت تو چشممون میکنه، کفر میگیم.... دل و رودهمون رو میکشه بیرون.
و ما که اصلا دیگه.....
+++
کفِ دستمو که میذارم رو زمین و میخوام بلند بشم میگم"یا علی" بعد دستمو میذارم رو زانومو میگم"یاحسین" راست که میایستم اول به "امام رضا" سلام میدم و حق همسایگی رو به جا میارم و بعد دستمو میذارم رو سرم و به "امام زمان" عرض ادب میکنم. از یه قدقامتم تا قیامم، متوسل میشم به این چهار بزرگوار که اگه یه روزی یه جایی سِکندری خوردم و پام لغزید و سرم گیج رفت و دلم آشوب شد، یکدومشون دستمو بگیرن و روبه راهم کنن و به دیواری تکیه م بدن و وقتی متعادل به صراط مستقیم شدم، رهام کنن و بگن، برو به سلامت و برم به سلامت. تهش شب که میشه، غر میزنم سرشون که چرا داشتم میخوردم به دیوار، حواستون به من نبود؟ اون موقع یکی نیست بیاد دستشو بذاره زیر چونه م و نَسَخَمو بکشه و بگه مردِ حسابی، سکندری خوردی و دستتو گرفتن و گذاشتنت لبِ دیوار که نیفتی، اونوقت میگی چرا خوردم به دیوار؟
و من که اصلا دیگه....
+++
خدایا شکرت! برای دادههات شکر . برای ندادههات هم شکر. برای هر آنچه که مستحقش بودم و به من ترحم کردی و دادی، شکر. برای هر آنچه که مستحق و لایقش نبودم ولی دادی هم ، شکر. برای هرآنچه که لایق داشتنش نیستم و ندادی و ممکنه که ندی هم، شکر.
یکی بیاد منو در آغوش بگیره. آقا لطفا
چی میگی واسه خودت? مگه اون یک خط و نیم اول برای خودت اتفاق افتاده که بقیه شو می نویسی?
امام رضا قربونش برم ریلکسه
ریلکس
تو داری خودتو می کشی زیر فشارها، ایشون مونالیزا لبخند تحویلت میدن
از همونا که از فحش بدتره
نامردی این نظر رو تایید نکنی