ما مشهد هم که میریم دوربین و گوشی در کار نیست از سفر لذت میبریم .
توصیفات بسیار جالبی بود بعضی هاش از خود عکس هم بهرت.
با سلام
من از اون صحنه لباسهای آویزان شده در صحن حضرت فاطمه الزهرا و گنبد شریف امیرالمومنین عکس دارم! از معدود عکسهایی که گرفتم تو این سفر...
البته عکس رو بخاطر گنبد گرفتم؛ بی قرار زیارت بودم، چند ساعتی میشد که در نجف اشرف و صحن حضرت بودم ولی نشده بود برم زیارت و میترسیدم مثل سال قبل حسرت حرم پدر به جانم بمونه؛ عکس گرفتم که لااقل یه تصویری برام بمونه... قریب به سه ساعت زینب کوچولو رو با کالسکه و تو بغل راه بردم تا خوابید و سپردمش به همراهان و بالاخره توفیق شد نیمه شب حرم حضرت پدر رو زیارت کنم.
چقدر خوب که نوشتید. از این صحنهها همسرم انگار ندیده بوده :))
هیچی نداره برای تعریف :|
معلومه دیدنِ اینا هم نیاز به چشم بصیرت داره :)
در اربعین واقعا عجایب و ارزش های زیبا و انسانیت رو میشه دید...
کاش همیشه این مهربانی ها ادامه داشته باشه..
گاهی یه عبارت، گویاتر از هزارتا تصویره
سلام
نه آقا
اینجوری قبول نیست!
اصن چه معنی داره یه عکاس عکس نگیره و بیاد سوژه رو تعریف کنه؟!
در اسرع وقت باید برگردین و همه اینارو عکس بگیرین. شاید بشه تخفیفی قائل شد...
جسارتا یک متر مکعب صحیح است
اگه مثلا اون پیرزن میگفت اون متر مربع مال منه خانم جوان بهش میگفت خوب تو فقط میتونی یه زیرانداز مثلا بندازی توش و مثلا 5 سانت بالاتر از سطح زمین دیگه جزو یک متر مربع حساب نمیشه درسته؟ :))
چه توصیفات جالبی بودن:)
ممنون ازاینکه باما به اشتراک گذاشتید
البته همشون لذت بخش نبود مثل همون دوتا اخری:/
ولی اکثرشون لبخند اورد رو لبم:)
فکر کنم اون زن جوان که باند همسر و باز میکرد من بودم
پشت مرز ابجوش ریخت رو گای همسر تمام مسیر درگیر پای اون بنده خدا بودیم و الان که برگشتیم عفونت کرده مدام در حال پرستاری😊😊
لذت بردی؟ :)
یه قاب عکس
از بچه هایی که در حال غذاخوردن بودن اما چون پشه کوره ها اذیتشون می کردن، پیرزن موکب دار بالا سرشون ایستاده بود و با تکون دادن چادر پشه ها رو دور می کرد.
.. زنی که سرگردون دنبال آب سرد بود و از یه زایر دیگه که آب دستش بود پرسید: این آب سرد رو از کجا گرفتین؟ و زایر متواضعانه خم شد و دو دستی آبی که تو دستش بود تقدیم زن کرد!
.. خانمی که در حال پیاده روی خم میشد و با دست های خودش تو مشت بچه های توی جاده ، نخودچی کشمش می ریخت!
من مشاهدات ننوشتم خاطرات نوشتم
سامرا رفتی?
مشاهدات فقط اون تک صحن غریبه و اون همه زمین خاکی دورش الهی بمیرم
سلام
پست اون وبلاگتون اگر محیطش روشن بود میخوندم .
خیلی دوس داشتم بخونم ولی خب تاریکه :|
با تشکر.
! امسال? من? :'(
ان شاءالله
عید 96 و پاییز 93 فقط پاییز نود و سه، اربعین بود
سلام
مگه نمیشه در حین عکاسی از سفر لذت برد؟! میشه ها... دوربینتون رو ببرید همه جا... اخه شنیدن کی بود مانند دیدن؟!😄
سلام
یه جایی وسط راه ایستادیم برای پانسمان تاول ها و اینا. یه اقای میانسال اومدن پرسیدن چیه شده؟ گفتیم بهشون. گفت ببینم و سرش رو اورد نزدیک پا و ناگهان یه ماچ سفت کرد به تاول روی ما. تبرکی. عرق شرم بود که میریخت از ما !
سلام و ارادت
خواندیم و غبطه خوردیم به حال زائران و میزبان زائران.
این تصاویر در ذهن نقش بسته و از هزاران عکس هم واضح تره
به تجربه فهمیدم تو سفر نباید گوشی یا دوربین دست گرفت. آدم از اتفاقات و زیبایی های دور و برش غافل می مونه.