یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#دیپورت» ثبت شده است



سکوتِ محض



مسافرانِ پرواز روی صندلی‌ها نشستند.
دست‌ها، دستبند خورده.
ساک‌های دستی کوچک کنار پاهاشان.
هر کسی در حال و هوای خودش است.

زنان و مردان جوان.
در میانشان پیرمردی دیده می‌شود که سرش را پایین انداخته و بین دو کفشش را نگاه می‌کند.
یکی ته سالن هواپیما سرفه‌های سنگینی می‌کند.
و جز این صدا، صدای دیگری شنیده نمی‌شود…
تا اینکه صدای خش‌خش روشن شدن بلندگوی سالن می‌آید.

خلبان است.
سرفه‌ای می‌کند، قبل از اینکه جمله‌اش را شروع کند، چیزی زیر لب می‌گوید،
و با صدای بلند نفسش را بیرون می‌دهد:

«خانم‌ها و آقایان، به پرواز شماره ۷۴۲ خطوط هوایی از لوئیزیانا به قاهره، سپس دوحه و در نهایت تهران خوش آمدید.
لطفاً کمربندهای ایمنی خود را ببندید.
مدت زمان پرواز تا قاهره، هفت ساعت و بیست دقیقه است.
هوای قاهره نیمه‌ابری گزارش شده، و در فرودگاه، مأموران اداره مهاجرت آماده‌ی استقبال از شما هستند...»

سکوت می‌شود.
صدای به‌هم خوردن زنجیر دستبند زنی جوان سکوت را می‌شکند.
زیر لب می‌گوید:

«انقدر محکم بستند که ردش روی دستم مونده.»

دوباره سکوت.
هیچ‌کس توجهی به زن جوان نمی‌کند.
او هم آرام می‌گیرد.

صدای خلبان دوباره می‌آید، اما این بار کمی با تردید:

«می‌دونم این بازگشت برای شما به معنی بازگشت به خانه نیست...
این پایان آرزوییه که به فرجام نرسید.
(کمی مکث)
به عنوان یک هم‌زبان فقط می‌خواستم بگم، متأسفم که خلبان پرواز شما در چنین سفری هستم...
و باهاتون هم‌دردی می‌کنم.
(رسمی می‌شود)
امیدوارم از سفر لذت ببرید.»

و بلندگو قطع می‌شود.
سکوت برمی‌گردد.


+ (برای همه‌ی آن‌هایی که بازگشت، برایشان به معنی خانه نیست.)

+بر اساس خبر بازگشت گروهی از ایرانیان دیپورت‌شده از آمریکا، مهر ۱۴۰۴

۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۰۴ ، ۱۹:۳۳
مهدی فعله‌ گری