یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!
طبقه بندی موضوعی

مامور آب زیر کاه

يكشنبه, ۵ آبان ۱۴۰۴، ۰۶:۳۲ ب.ظ

دیشب اوضاع به هم ریخته ای داشتم و تو لاک خودم بودم که یه آقایی وارد آتلیه شد.

 سلام کرد و جواب شنید و کارت شناساییش رو دراورد و گفت 

بنده مامور بیمه هستم. 

گفتم امرتون.

 گفت کارتم رو ببنید.

 گفتم لازم نیست.

 گفت آخه واجبه. 

گفتم واجب نیست.

 گفت میتونم بشینم گفتم بفرمایید.

 گفت یه سری سوال دارم اگر مکنه جواب بدید.

 گفتم برای چی؟

 گفت برای پر کردن یه نظر سنجیه. 

گفتم آقا من نه تحت پوشش تامین اجتماعی هستم و نه کاری با تامین اجتماعی دارم. ببخشید که وسائل پذیرایی نداشتم. خوش اومدید. 

گفت ولی نه باید بگید و پُر کنم. 

گفتم برای چی؟ 

گفت واجبه برای همه کسبه ست.

 گفتم بفرما بپرس. 

اسم و فامیلی رو پرسید و گفت کد ملی. 

گفتم نمیدم. برای چی بدم؟ 

گفت باید فرم پر بشه دیگه. 

ندادم.

گفت مغازه مال خودتونه ؟

 گفتم خیر. 

گفت مال کیه؟

 گفتم این به شما چه ربطی داره؟ 

واقعا حوصله ش رو نداشتم.

گفت چرا سر ناسازگاری داری؟

قاط زدم یهو

گفتم فکر کردی کی هستی که من بخوام با تو سر ناسازگاری داشته باشم. پاشو جمع کن بساطت رو برو بیرون.

گفت ما ماموریم که اگر کارگری دارید، اسمش رو ثبت کنیم برای بیمه که به حقشون برسن

گفتم گمشو بابا . گمشو بیرون.

گفت این چه طرز برخورده؟

گفتم فکر میکنی داری به کارگر کمک میکنی؟ کدوم کارگر؟ بدبخت! میدونی وقتی یه جا میری اسم کارگرا رو ثبت میکنی، فرداش اون بدبخت رو اخراج میکنن؟ خبر داری یا نه(کم کم آخر جمله م صدام خیلی رفته بالا)

کمی جا خورده بود.

با صدای بلند تر گفتم. بعدش هم ساعت اداری رو ول کردی ساعت هشت شب اومدی مُچ بگیری؟ میری بیرون یا با لگد پرتت کنم بیرون؟

یه کم قیافه مظلوم به خودش گرفت و کاغذاش رو تو کیفش نذاشته داشت میرفت بیرون و گفت من فقط یه کارمندم و ماموریت دادن که این کار رو انجام بدم چرا هرجور دلت خواست با من حرف زدی؟

(دلم براش سوخت و واقعا یه لحظه خودم رو لعن کردم) گفتم داداش برو بیرون بد موقعی اومدی شرایط حالیم خوب نیست.


رفت


واقعا حق با اون بود باهاش بد حرف زدم ولی خدا میدونه چقدر از کارگرای خدماتی و فنی و منشی و کارپرداز و دفتردار و غیره با حضور این مامورا بیکار شدن..... بعضی ها هم شانس میارن کارفرمای آدم حسابی دارن که میگه بابا میخوایم ماهی مثلا یه تومن حق بیمه ش رو بدیم دیگه.عیب نداره

 ولی گوه ماجرا اونجاست که در اون موارد کارگرا تو زرد از آب در میان و یه جایی بابای کارفرما رو میکنن تو پاکت و سرویسش میکنن.


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴/۰۸/۰۵
مهدی فعله‌ گری

اجتماعی

خشم

نظرات  (۷)

یکی از بزرگترین مشکلات کشور ما اینه که برخورد مردم با مامورین سازمان های اینچنینی که کار انتظام و قانون مدار کردن شرایط کاری رو در پیش میگیرن با برخوردهای اینچنینی از مدل شما تا اونی که کارگرش و قایم میکنه مواجه میشه.

 

متاسفانه تقریبا کسبه محترم به نسبت درآمد نه تنها مالیاتی نمیدن که کارگراشونم هم بیمه نمیکنن و اگر بکنن نیم بند بیمه میکنن

 

جسارت نمیکنم به شماها ولی تقریبا در مورد اغلب اصناف با درآمدهای میلیاردی این مسائل یعنی فرار مالیاتی و بیمه ای برقراره ... حتی امثال صاحب ملک شما هم مالیات نمیده با دوز و کلک ...

کلان جامعه رو ببینیما نه فقط یه مصداق ...

و این میشه که خودمون جایی به قاعده و نظم حرکت نمیکنیم ولی توقع داریم عالم و ادم سرجاشون درست رفتار کنن

 

من مخلص و ارادتمندما 

درددل برادرانه بود

پاسخ:
شما کاملا درست میگید. ببین ما سالی یه بار اظهارنامه مالیاتی پر میکنیم و مبلغی رو پرداخت میکنیم. الان دومین ساله که به غیر از اون هر سه ماه نسبت به تراکنشی که داریم، ده درصد هم ارزش افزوده میدیم. یعنی اصلا کاری ندارن بابت اون تراکنش چقدر هزینه داشتیم. این افتضاحه برادر من. من اگر یه تراکنش 100 هزار تومنی داشته باشم لااقل 60 هزار تومنش هزینه ست. ولی اصلا توجهی به هزینه نداره. میدیم. سرمون هم پایینه. 
در مورد این مامور هم عرض کردم رفتارم باهاش مناسب نبود ولی جای حق که بنشینیم میبینیم با کارفرماهای بلانسبت شما پدرسوخته ای که کارگرا رو به خاطر بیمه اخراج میکنن، این کار مامورین تامین اجتماع بیشتر خطرناکه تا مفید.
من یه مثال عرض میکنم . ببینید یه دختر بچه نه ساله وقتی به سن تکلیف میرسه انقدر ذوق حجاب داره که وصف ناشدنیه. یا خودم که موترو سیکلت خریدم اولین کاری که کردم رفتم کلاه ایمنی هم خریدم گفتم قانونه. چراغا رو چک کردم یا به اصطلاح معاینه فنیش رو چک کردم. و هزاران مثال دیگه درمورد افرادی که قانون رو دوست دارن ولی وقتی میبینیم قانون فقط برای افراد خاصه و افراد خاص تر از این قوانین مبرا هستن، دلسرد میشن. دختره میگه مامانم چادر سرش نیست من چرا بکنم؟ یا بزرگتر که میشه میبینه کمتر افرادی حجاب رو رعایت میکنن. 
من و همسر اوایل که کلاه ایمنی سرمون میکردیم همه با نیشخند از بغلمون رد میشدن. البته که به خاطر 1- خودمون همچنان سرمون میکنیم و 2- به خاطر توقیف نشدن موتور. ولی وقتی میبینی خود مامورین نیروی انتظامی در سطح شهر بدون کلاه جولان میدن حرصت در میاد. چند شب پیش ماشین راهنمایی رانندگی جلوی ماشین برادرم رو گرفت به این خاطر که چراغ عقبش یکیش سوخته. ولی وقتی خودش جلوی ما پیچید و ایستاد و ترمز زد، چراغ ترمزش روشن نشد.
این سلیقه ای کار کردناست که باعث میشه مردم از قانون تبعیت نکنن. حتی در مورد دین و مسائل شرعی. نزول نده . نزول نگیر حرام است اما بانک ها به این شکل عمل میکنن. و...............

پدر من یه جورایی کودک کار بود

بچه که بود تابستون‌ها از ۴، ۵ صبح تا ۶،۷ شب کار میکرد 

دوران مدرسه هم بعد از ظهرها تا شب

تو کوره آجرپزی کارگری میکرد ، کاری به شدت سخت و سنگین

تعریف می‌کنه که ما رو یه طوری از مامور بیمه ترسونده بودن که تا یکی از دور مامور میدید فریاد میزد و همه قایم میشدیم. می‌گفت یادمون داده بودن مامور بیمه شما رو می‌بره سر به نیست می‌کنه و چه و چه، اصلا نباید شما رو ببینه وگرنه معلوم نیست چه بلایی سرتون بیاره

یاد پدرم افتادم 

دلم برای کارگرها سوخت

اینقدر باهاشون بی‌رحم نباشیم

مامور بیمه لطف می‌کنه سر زده میاد مچ کارفرمای ظالم رو بگیره. نمی‌دونم چه راه بهتری وجود داره اما میدونم خیلیا هستن که به سر زده اومدن مامور بیمه احتیاج دارن. 

پدر من درس خوند ، دانشگاه تهران بورسیه شد و زندگی‌اش از این رو به اون رو شد. ولی خیلیا بودن که چون مامور بیمه پیداشون نکرد سال‌های طولانی کار طاقت فرسا انجام دادن با دستمزدی معادل هیچی. عمرشون رفت، جوونی‌اشون رفت، سلامتی‌اشون رفت. وقتی هم از کار افتاده و خسته شدن بیمه‌ای نداشتن...

پاسخ:
من درک میکنم فرمایش شما رو. اما خودم در سه کار مختلف به خاطر همین بیمه، بیکار شدم. یه بار تو یه شیرینی پزی مشغول بودم. یه بار تو یه مکانیکی و آخرین بار تو یه آتلیه عکاسی. همین چند سال سابقه بیمه هم که دارم به خاطر سابقه کارم تو شکرت آسیا تِک هست که خودم ازش زدم بیرون.
من شما و پدر و بزرگوار و همه عزیزان رو درک میکنم. منم کارگرم. دوست دارم بیمه باشم که آینده م تامین باشه ولی وقتی بعضی ا ز کارفرما ها از این امر شونه خالی میکنن و نتیجه ش میشه اخراج کارگر، متوجه میشیم که تامین حقوق سرماه خیلی بهتر تامین آینده ایه که کسی ازش خبری نداره

میرزا بهت نمیاد عصبی بشی!

چی بگم کلا اطلاعی ندارم از کار مامور بیمه فلذا درست و غلطیشم نمی‌دونم. 

پاسخ:
D:
نشانه های زنده بودنه

سلام

فکر کردم آخرش می نویسید از خواب بیدار شدین ! اما گویا متاسفانه واقعیت داشت .

اینجور وقت ها نفس عمیق خیلی جوابه ، هر چقدر بیشتر بهتر .  

یا خوندن ذکر لا اله الا الله اینو هم کلا بخونین در طول شبانه روز چه حالا خدای ناکرده عصبی شدین ، چه نبودین ، بخونین خوبه ، موقعی هم زیاد عصبی شدین تا میتونید اینو بخونید ، آروم میشین به امید خدا.

 

 

پاسخ:
علیک سلام رفیق شفیق! 
چشم D:

میرزا آروم باش

من به خاطر واکنش عصبی ات نگران خودت شدم...

 

وثتی مستقلا دفتر زدم رفتم مثل بچه آدم اداره دارایی

میگم تعرفه چجوریه توی صنف ما...

به من اطلاعات بدید بدونم باید چکار کنم و...

میگن هر چقدر که خودمون تشخیص بدیم باید بدی...

 

یه مشت آدم سودجو هستن که همیشه بودن...

از طرفی ممیزی ای که پرونده من دستش بود، خیلی خوب راهنمائی ام میکرد...

یه خانم بود ولی اونقدر که اون بابت پرونده مالیاتی من بهم هشدار میداد که فلان کار به ضررته نکن... فلان کار برات خوبه بکن... خودم اینقدر برای خودم دل نمی سوزوندم...

 

هم خوب دارن هم بد...

 

بیمه هم که...

بستگی به اون شهر داره...

بعضی از شهرها بیمه مثل فحش ناموسی هست برای کارفرما...

اما بعضی شهر ها واقعا با این موضوع کنار اومدن و شاید درصد کارفرماهایی که زیر بار بیمه نمیرن تک رقمی باشه...

پاسخ:
سلام برادر! 
بله همه جا خوب و بد هست ولی واقعا از منظر کارگر مامور بیمه فرشته ی نوید بخش آینده ست و از منظر کارفرما، لولوی سر خرمن.
واقعا خیلی زود عصبانی میشم :)))
۰۶ آبان ۰۴ ، ۲۰:۲۸ محمد قاسم پور

سلام علیکم

حس می‌کنم غیرواقعی یا با اغراق فراوان است.

پاسخ:
علیک سلام! :))))
فقط این جمله رو واقعا بهش نگفتم
«گفتم گمشو بابا . گمشو بیرون.»
چون حین نوشتن هم کمی عصبی بودم اون جمله رو اضافه کردم.. :)))


۰۷ آبان ۰۴ ، ۲۰:۵۷ محمد قاسم پور

مامور قانون را باید موقعی سرش داد بزنیم که رشوه میگیره.

پاسخ:
موافق نیستم اخوی!

مأمور قانون رو فقط زمانی نباید سرش داد زذ که کارش رو درست انجام میده.

روبروی مغازه من یه سلمونیه. یک روز درمیون یه ماشین نیروی انتظامی(دو افسر-یه استوار و یه گروهبان یکم که راننده ست) میاد، طوری میره تو پیاده رو که کل پیاده رو بند میاره. چهارنفری میرن تو سلمونی. کرکره رو تا نیمه میدن پایین. صدای خنده هاشون هم گوش فلک رو کر میکنه و بعد از یه ساعت میرن.
افسرها اسلحه کمری دارن و استواره یه کلاش تو دستشه. دقیقا تو الیم ماموریتشون میان . مطمئنم که رشوه ای این وسط وجود نداره اما چه غلطی میکنن رو هم نمیدونم. اینها سرشون داد زدن داره فقط کمی جرات میخواد که من ندارم

ماموری تجاوز میکنه ولی رسوه نمیخواد رو چی میگید؟؟
قبول ندارم فرمایشتون رو

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی