ای جان!
پتانسیل این را دارم که جفت لِنگهایش را چونان دستۀ ماهیتابه بگیرم در دستم که سیمای ملیح پُرز دارش را بکوبانم به دیوار تا متلاشی شود.
اما آخرش که چی؟
اونوَخ یکی دیگه زرتی میاد جاش میشینه و منم که توان ندارم هی هرکی از راه رسید، ماهیتابه ش کنم که...
از پر و بال انداختنمون به مولا.
صبح عالیالطلوع زدم بیرون یه دونه مرغ کوچیک موچیک بگیرم ببرم بذارم خونه که این ضعیفه لااقل تا سه چهار ماه هی زرت و زرت زنگ نزنه نهار چی بذارم شام چی بذارم؛ که گفتن برو ساعت 9 بیا. هنو قیمت این نفله ی آتیش پاره رو اعلام نکردن .
میگم طلاس مگه؟
میگه برو بالاتر.
میگم نفته؟
میگه برو بالاتر.
یاد این یارو مسعود دهنمکی افتادم و فیلم معراجیهاش که هی میگفتن برو بالاتر و آخرش همهشون به خاک و خون کشیده شدن. بیخیال شدم و رفتم حُجره رو باز کردم و بعدش ضعیفه رو گذاشتمش تو بلک لیست.
مسئله حل شد شکر خدا. علی برکت الله/.
یه مرغ کوچیک موچیک برا سه چهار ماه !
یه مرغ کوچیک موچیک برا سه چهار ماه!
یه مرغ کوچیک موچیک برا سه چهار ماه!
چی فکر میکردیم چی شد!؟