گر تو بهتر میزنی، بِستان بزن
با خودم گفتم یه هندوونه بخرم تِزرّیق کنیم تو معدمون بلکه روحمون شادّ بشه و دلمون آرّوم.
ساعت دقیقا 3 بعد از ظّهر بود و خورشید چِسبّیده بود پسْ گردنمون و ول کن هم نبود لامصب؛ با تمّام توانش داشت میسوزوند سگ پـ... (استخفرالله) انگار که مثلا انگشت تو چشِّ ماهش کرده باشیم؛ اونطوری. با حرص میسوزوند.
قربونش برم تو فروشگاه، ملت نه ماسّکی رو صّورتشون بود و نه دستکّشی.
به صاحابش میگم: عمو! دادا! یکی از مهندسّات رو برفِست بیاد یه هندوونه واسَم سوا کنه که میذارم جلو مهمون آّبرو حیثیتمون نره. یه وخت غم ورِ دلمونو نگیره از اینکه پول هندونه اِخ کردیم و خیار بردیم تِلِپوندیم تو دومَن مهمون.( بعد دستمال یزدیِ دور گردنم رو جابجا کردم منتظر شدم نگام کنه.)
یکی از ابروهاش رو بالا انداخت و همونطور که داشت کارتِ مشّتری رو میکّشید تو دستگاهِ پول خوار، گفت برو خیالت تخت؛ همَش قرمز و شیرینه.
کنار هندوونه ها که رفتم دیدم زن و مرد ریختن رو سرش و اَی بزن بزنی و دالامبو دولومبی راه انداختن که نگو.
میگم داداش اینطور که مثل طبل میزنی به هندوونه ها، چی چی میگن که انتخابشون میکنی؟
نیگام میکنه و میگه: چی داره بگه داداش؟ همه میزنن، ما هم میزنیم.
گفتم نه خوب چه صدایی باید بده؟
یه ضعیفه که (البته جا مادرمون بودا) زنبیلش رو پر کرده بود از سیبزمینی و پیاز و گوجّه و خیار و دولا شده بود یه هندوونه سوا کنه، چادرش رو از لا دندوناش کشید بیرون گفت:
پسرم: چه انتظاری داریا! این همه دارن ملت رو میزنن کسی صداش در نمیاد، اونوخ میخوای از هندوونه صدا دربیاد؟
بعد گرفت سمتم و گفت: بیا این شیرینه مادر!
سرم رو انداختم پایین که یه وخت چِشَّمـ ........
شیرین بود ولی خدایی.
پینوشت: به قول دوستِ خوبم آقا امید، نکته ها دارد بسی...
سلام!
بابت مطلب قبلی خیلی پوزش میخوام. به دو دلیل غیر فعالش کردم.
یک: لینکی که مربوط به وبلاگ دوست خیلی خوبم، آقا جواد بود و بنده ازش ایده گرفته بودم، حذف و یا غیر فعال شده بود و در این صورت مطلب من بی معنی شده بود و شکلِ خودستایی (و لطفا بیاید از من تعریف کنید طور) شده بود.
دو: اینکه اصلا انتظار همچین لطف های بیکرانی رو نداشتم. شما از سر محبت، نطرتون رو فرموده بودید و من مطمئن بودم آنچیزی نیستم که شما درموردش حرف میزدید. شکل و شمایلِ نگاه شما به بنده انقدر لطیف بود که شرمسار شدم:)
و در کمال تعجب وقتی هر یکی از نظرات شما رو میخوندم مدام زمزمه میکردم استغفرالله. اینا چی میگن؟ اشتباه گرفتن؟:))))
خلاصه به بزرگواری خودتون ببخشید. لطفتون کم نشه . ولی اونقدر هم زیاد نباید بشه دیگه :))).... شما همتون خیلی خوبید. خدا یارتون!