یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!
طبقه بندی موضوعی

یک مشت، نمونه خروار

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۹، ۰۱:۲۹ ب.ظ

1-موقع انتخاباتِ اتحادیه عکاسان که شده بود و نظرم رو پرسیده بودند، گفتم به نظرم رأی دادن به این آقا اشتباهِ محضه. میگفتم ایشون الان دستش تو همه کار هست. هرکس هر تجهیزاتی بخواد از این آقا اجاره میکنه. تنها لابراتوآر شهر، متعلق به ایشونه. نزدیک ترین باغ عکاسی ای که میتونیم مشتری رو ببریم هم متعلق به ایشونه. اما تو کَتشون نرفت که نرفت.

150 نفر شرکت کننده بودیم که 148 نفر بهش رأی دادن.

حرفشون هم این بود چون تمام این خصوصیاتی که گفتی رو داره، بیشتر میتونه هواخواه ما باشه. تخفیف میده. ارزون حساب میکنه و ....

اما امروز، عکس بد تحویل ما میده. جنس خراب و زهوار در رفته اجاره میده که تو پروژه ها میبینیم کار نمیکنن. باغ هرکس هم که میریم برای عکاسی، باید زیر نگاه سنگینش، عکسهامون رو بدیم برای چاپ و هزار تا قهر و روبرگرداندن‌ها(دَندَنداندندَن)(؟)ی دیگه.

امروز صبح با هزار مدل احتیاط و نازکشیدن و قربون صدقه رفتم، از خودش به خودش شکایت کردم که فلان تجهیزاتی که با دوربین و فیلمبردار به من اجاره دادی، غلط کار کرده و مشکل داشته و من الان باید به مشتریم انقدر خسارت بدم و اون پولی هم که باید خسارت بدم، بعنوان اجاره همون تجهیزاتّ خراب دادم به شما.

کم مونده بود پاشه یه کاری بکنه که دفتر کارم رو پلمپ کنن.

و من مجبور شدم با شوخی قضیه رو حل و فصلش کنم و عذرخواهی کنم و تهش خرحمالیش بمونه برای من و سودش بره تو جیب ایشون به خاطر تجهیزاتِ ناقص و چاپ عکس و یه ضرر بزرگتر اینکه بیعانه ای که گرفته بودم و سوراخ سمبه ها رو باهاش پر کرده بودم رو باید، پسِ مشتری بدم.

2- همین الان برای وضو رفتم صحن امامزاده ابراهیم(ع) منسوب به برادر بزرگوار امام رضا(ع)، کارگری تو آفتاب  مشغول کار بود که بهش گفتم، خدا قوت رئیس!

گفت: رئیس فرغون دستش میگیره؟

گفتم: مشکل اینجاست که رئسا فرغون دستشون نمیگیرن.

گفت خیلی سالاری

گفتم سالار تو یخچاله

بعد خیلی خُنَک و لوس خندیدیم. حالمون جا اومد.

:|

بعداً نوشت: سالار تو جاده ست. اشتباه گفتم بهش...:|


موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۲۴

نظرات  (۱۴)

میگم میرزا برو بگرد اون نفر دومی که بهش رای نداده رو پیدا کن شریکی باهم لابراتوار بزنین!

پاسخ:
واقعا خیلی دوست دارم بدونم کی بوده. جالبش اینه بین اون هفت تا کاندیدا، همه بهش رأی دادن. با اینکه رقیبش بودنD:
۲۴ تیر ۹۹ ، ۱۵:۲۲ بانوچـه ⠀

برو پیداش کن بگو سالار تو یخچال نیست! اطلاعات غلط به مردم چرا می‌دی

پاسخ:
:))

سلام

اینطور‌ کارهای ملت رو میبینم دود از سرم بلند میشه...

خوب همینا فردا نماینده مجلس و رییس جمهور و ... با همین معیارها و بدون فکر انتخاب میکنند!

بعد میگیم چرا وضع مملکت اینجوریه :///

پاسخ:
سلام
بله دیگه. دقیقا همینطوره. چقدر بهتون گفتم به -ح.ر- رأی بدید. ندادید. شد این. (چه ربطی داشت؟)

آهان این بابا تازه میخواد کاندیدای شورای شهر هم بشه

:))

 

خیالتون جمع رای هم میاره!!! 

پاسخ:
خودم اولین نفر بهش رأی میدم. D: منو که میشناسین

وقتی آدمارو زیادی گنده میکنن دیگه نمیشه آوردشون پایین!

 خیلی وقته سالار نخوردم یادش به خیر چقدر خوشمزه بود:دی

بعد من به یه نتیجه ای رسیدم الان، اونم اینکه چقدر در لحظه میدونید چه جوابی برای شوخی بدید( کلی تلاش کردم نگم حاضر جوابید:دی)

پاسخ:
یکی از دوستام میگه واسه هرچیزی یه جواب تو آستینت داری.
خُله:)))
هر وقت منو میبینه از دور تا به هم برسیم، میخنده. به هم میرسیم تا میگم سلام باز میخنده.
هر بار میگم  مرد گنده زشته، چرا انقدر میخندی؟
بعد "مرد گنده" رو تکرار میکنه باز میخنده.
میگم خاک تو سرت آبرومون رفت. 
"خاک تو سرت" رو تکرار میکنه غش غش میخنده. نمیدونم دقیقا یا اون خیلی خُله یا من شبیه دلقک‌هام.  :|
هنوز داره میخنده

وااای میرزا خدایی منم بودم میخندیدم منم کلا کامنتای شمارو هرجا میبینم میخندم حتی جدی هارو:دی به نظرم ماها که میخندیم نرمالیم مشکل شمایی:دی 

پاسخ:
خدا خیرت بده...

بابا ساالار توی یخچالم که هست بستنیش دیگه

پاسخ:
آفریییین
۲۴ تیر ۹۹ ، ۲۰:۴۵ فاطمه ‌‌‌‌

کاندیداها به خودشونم می‌تونستم رای بدن؟

اگه نمی‌تونستن که نفر دوم خودش بوده :/

اگه می‌تونستن رجوع شود به کامنت جناب این جانب :))

پاسخ:
آره دیگه چرا نتونن رای بدن؟
تو  انتخابات دوره ی هفتم که زیر نفوذ شهربانی و با تقلب صورت گرفت، حتی یک رأی هم به نام مدرس از صندوق ها خارج نشد !مدرس پس از پایان انتخابات ، در کمال خونسردی به رئیس شهربانی گفت: «در دوره ی قبل، من چهارده هزار رأی داشتم . فرض می کنیم که در این دوره، کسی از ترس شما به من رأی نداده است. خوب؛ پس آن یک رأی که خودم به خودم دادم چه شد؟ لینک
+فقط کامنت این جناب D:
۲۴ تیر ۹۹ ، ۲۲:۴۸ بهارنارنج :)

این "خنک بازی" های یهویی گاهی خیلی میچسبه😂

پاسخ:
آره دقیقاً تازه لوس هم باشه

رقیبهاش بهش رأی دادن؟ بعد میخواد کاندیدا شه؟ بعد تو نمیخوای مهاجرت کنی؟ :/

 

سالار نخوردم 

سالار تو جاده است رو نفهمیدم 

اونی که فرغون بگیره دستش را اگه رئیس بشه هم یه جوری می چلونن 

 

خدا نکشتدت دندنداندندن را فکر کردم یه اصطلاحه هی می خونم خدایا یعنی چی؟ :/

 

اینجا چراغی روشن است برای کمک

پاسخ:
سالار جاده ها نیسانه دیگه.
قصد مهاجرت دارم. نه اینکه نخبه هستم، واسه همین. میخوام برم. اما نه جانش هست و نه مالش و نه حالش... کِرِختَم:))))
۲۵ تیر ۹۹ ، ۰۲:۰۹ امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ

این آخریه مپب بود، خندیدندیدندیدیم :)

پاسخ:
مپب؟ :|

از اون شهر را میگم

پاسخ:
آهان..:)))
نه.فعلا خدمتگزار پدر همسریم
۲۵ تیر ۹۹ ، ۱۰:۵۳ امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ

ای بابا،از دست این صفحه کلیدا :/

مپب=خوب

پاسخ:
:))
۲۵ تیر ۹۹ ، ۱۶:۴۳ مریــــ ـــــم

من فکر کردم اسم یه آبجو چیزی باید باشه که تو یخچاله :)))))

خدااا

 

پاسخ:
همیشه ذهن منحرفی داشتی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی