یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!
طبقه بندی موضوعی

گفته بودم شبها میرم تو یه فست‌فود کار میکنم؟

یکی از این چراغهای سقف، پِرپِر میکرد. واقعا رو اعصابم بود . هم من و هم مشتریانِ گرامی. 

این گوشه، یه آقایی با کلاه کامواییِ قرمز با خط های راه‌راهِ آبی و یه نخِ بلند که یه منگوله بهش وصل بود و تا نزدیکای گردنش اومده بود، فلافل و اون گوشه، یه بابای دیگه با ریشهای اتو کشیده، همبرگر نوش جان میکردند.

ساعت نزدیکای 2 شب بود و مطمئن بودم دیگه مشتری نمیاد. پیچ‌گوشتی برداشتم و رفتم رو پنجه هام و تا جایی که اتصالاتِ کتف و بازو و آرنج و انگشتام جواب میداد خودمو کشیدم سمتِ بالا و با بدبختی و حبس نفس و بیرون زدنِ ناف و دیده شدن جوراب و کش اومدن گردن، پیچ رو باز کردم که لامپش رو شل کنم تا به خاطرش مجبور نشم شش تا چراغ دیگه رو خاموش و سالن رو تاریک کنم؛ که پیچش افتاد رو زمین.

حالا من آویزون به قابِ چراغِ LED ای که دسترسی به لامپش ندارم و کم‌کم داشتم حولِ محورِ شصت پا و انگشتِ اشاره‌م میچرخیدم که رو کردم به اون کلاه خوشگله گفتم: «داداش اون پیچو به من میدی لطفاً؟»

نگاه عاقل اندرسفیه‌ای به من انداخت و با تَشَر گفت: «من یه بازیگرم.»

نفسم دیگه داشت بند میومد... اگر قاب رو رها میکردم ممکن بود سیم ها کشیده بشن و اتصالی رُخ بده و فاجعه بشه. گفتم «خوب آقای بازیگر اون پیچو به من میدی؟»

گفت«من بازیگرِ تهرانم نه شهرستان که»

گفتم« خوب مَمَد رضا گلزار جان! اون پیچو...» که از رو شست پام اومدم پایینو و با نوکِ ناخنم قاب رو نگه داشتم و نفسی تازه کردم و با اون یکی دستم که پیچ‌گوشتی رو نگه داشته بودم، تیشرت رو کشیدم پایین تا نوامیسم بیشتر از در ملاعام نباشه و گفتم«میدی؟»

گفت«من؟ میدونی من کیَم»

یهو اون یکی که همبرگر میخورد اومد گفت «داداش کجا افتاد؟»

گفتم«ندیدم فکر کنم رفت اونور»

کلاه قشنگه گفت« نه اوناهاش» و یه ورِ دیگه رو نشون داد.

اون آقا که همبرگر میخورد صندلی ها رو جابجا کرد و پیداش نکرد. دیگه کم کم داشتم خسته میشدم.

گفتم«کو پس؟ کجاست»

کفِ دستشو  باز کرد و خندید و گفت«ایناهاش»

اون بنده خدا هم از کف دستش گرفت و داد به من و بستمش و آزاد شدم. اخمی کردم و گفتم «مشتی ما رو مسخره کردی؟ کِی برداشتیش»

گفت«گفتم که من بازیگر تهرانم»

موقع رفتن هم یه کاغذ خواست و به من امضا داد.


موافقین ۱۷ مخالفین ۰ ۹۸/۰۹/۰۶
میرزا مهدی

سلیبریتی

شغل_من

طنز

نظرات  (۱۹)

همه مون بازیگریم تو این مملکت... تو این دنیا. مشکل اینه که صحنه مناسب گیر نمیاریم!

پاسخ:
ایول!!!
صحنه مناسب هم که اغلب منم

سلام

:))))

شما خودتونم نخواهید سوژه ها میان سراغتون! 

 

فکر کنم اثر گرانی بنزین بوده!!!! خدا شفاش بده...

پاسخ:
سلام
D:
الهی آمین
موقع بیرون رفتن انقدر با زیاد با ترحم نگاش کردم که فکر کنم خودم دچارش بشم
۰۶ آذر ۹۸ ، ۱۳:۴۵ دچارِ فیش‌نگار

بازیگری درآمدش بهتره یا کار توی ساندویچی؟ یه بررسی کن

پاسخ:
بررسی نمیخواد. مردم بیشتر میخورن تا ببینن
۰۶ آذر ۹۸ ، ۱۴:۰۸ شارمین امیریان

سلام.

همون اول باید مینداختینش بیرون! حیف که دستتون بند بود 😉

پاسخ:
سلام
حیف که آویزون بودم

بم الله

سلام 

فکنم از این امضاهای یکبار مصرف هست مثل رمزهای یکبار مصرف که مد شده . 

چون تقریبا میشه یقین داشت این امضا قابل تکرار نیست .

یه دوربین ببرید تو فست فود از مشتری ها عکس بندازید و با این پرینترهای اینستکس چاپ کنید . فکنم درآمدش در حد کار تو فست فود باشه .

 

پاسخ:
سلام
:))
آره فکر خوبیه.
این دوربین لعنتی هیچوقت همراهم نیست. امروز یه اتفاق جالب دیدم که خیلی عکس بود اما دوربین نبود
۰۶ آذر ۹۸ ، ۱۶:۰۶ مریم بانو

سلام.

 

هرچی بیشتر به امضائه نگاه میکنم بیشتر هنگ میکنم!

 

بازیگره چندسالش بود؟؟؟

 

ببخشید بازیگرتهرانیههههه چند سالش بود؟؟؟؟؟

 

 

پاسخ:
سلام
نمیدونم شاید سی تا سی و پنج.
آهان تهرانیه؟ اونو نمیدونم بین سی تا سی و پنج D:
۰۶ آذر ۹۸ ، ۱۷:۳۳ حـــــ ـمــیـد

یه جا کار می‌کردم یه بنده خدایی اومد عین این آقا که چه عرض کنم خیلی جالبتر بود صابکارم میشناختش گفت  پذیرایی کنم ازش اصلا یه جمله‌های بی‌ربطی رو به هم وصل می‌کرد که آدم شاخ در‌می‌آورد ذهن عجیبی دارن بعضیا نمیشه گفت بیمارن :)) من که مات و مبهوت بودم بفهمم چی میگه

یادش افتادم :) 

پاسخ:
آره این بنده خدا هم واقعا نصف حرفاش ناواضح بود. یه سری کلمات رو فقط به هم وصل میکرد.
۰۶ آذر ۹۸ ، ۱۸:۰۶ لبخند ماه

کلا توصیفاتون عالیه.

انگار منم اونجا داشتم پیتزا پپرونی میخوردم و نظاره گر بودم😁

پاسخ:
پپرونی نداریم.:))
نظر لطفتونه.
یه روز یه بنده خدایی اومد با خانمش گفت فلافل میخوام خیارشور نذار. گفتم خیار شور ندارم میخوای گوجه نذارم؟ هنگ کرد یه لحظه. 
(یه جُک بود قدیما یادته؟)

فیلمت کرده بود?  :| باز خوب بوده فحشش ندادی 

پاسخ:
نه بنده خدا....
فحش بدم؟ من؟ برا چی؟
D:
۰۶ آذر ۹۸ ، ۲۱:۲۰ مهدی ­­­­

چه شخصیت هایی به پستتون میخورن.

پاسخ:
لطف خداست

اونور،سمت راست چی نوشته؟!!!:دی

پاسخ:
ببخشید که بد خطم. 
دستش رو مالید به سُسِ کچاب و گفت اینم هم اثر انگشت.
طیِ دو روزی که گذشت تا ازش عکس گرفتم، سیاه شد.

اثر انگشت علی بازیگر با آب دهان ؟ 

راحت می‌شه پنج ساعت پای این پست گریه کرد.

 

پاسخ:
واقعا غم داره.... خدا همه مریضا رو شفا بده.
سُسه

سلام:))))))

دوساعت دارم نگا امضامیکنم باورم نمیشه امضا یه آدم  بزرگسال این باشه

اونم بازیگر!!! 

بعد چی نوشتن علی بازیگر...ادامش چیه؟:)))

 

مثل همیشه شیرین وجذاب نوشتید:)

فقط توهنگم این امضاست واقعا!:/)))

 

 

پاسخ:

علیک سلام
ذهنش همینقدر کار میکرد، ما خودمون حافظمون اونقدر قوی نیست که امضای دیروزمون دقیقا همون امضای چند روز پیشمون باشه. یه اختلافاتی پیدا میشه. این بنده های خدا که.....
۰۷ آذر ۹۸ ، ۱۳:۵۱ یک مسلمان ...

:)

الان توی ساندویجی کار می کنی یا قبلنا؟

 

خدا حفظت کنه برای ما

پاسخ:
سلام عزیز دلم!
آره شبها که آتلیه رو میبندم اگه مشتری و مراسم نداشته باشم که اغلب هم همینطوره، میرم تو یه فست فود برای دوستم کار میکنم تا ساعت سه شب

نه بنده خدا? 

واقعا میگی نه? 

پس چی کار کرده بود? 

 

 

 

 

 

من بودم عصبانی میشدم حتما 

پاسخ:
به نظرم مریض بود. مشکل روحی میگن. چی میگن؟ عقلی؟ همچین مشکلی داشت
۰۸ آذر ۹۸ ، ۲۰:۰۱ جناب منزوی

این از اون موردهایه که خدا اونو نصیب گرگ بیابون نکنه

پاسخ:
:)) 
آره واقعا

چه باحال گفته ولی، من بازیگرم:))

امضاشم مشدیه:)

اون ملاعام رو کجای دلم بذارم خدایی:) 

پاسخ:
ولی من بازیگرم:))
ممنونم....:)
از رو دلت بردار. سنگینی میکنه. چون از این موارد زیاده

چهره‌شم پای امضاش کشیده:/

 

عنوان⁦👌🏻⁩

پاسخ:
خودم عنوان رو دوست دارم چون کمک میکنه بفهمم چی  میخواستم بگم:D

خداقوت

اون گوشه چی نوشته؟

پاسخ:
سلام. ممنونم
«لکۀ سُس»

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی