پیشگفتار(اصطلاحاً) : این مطلب رو در تاریخ دوم تیرماه 1401 در صفحه اینستاگرامم خطاب به عزیزی نوشتم و ارسال کردم. دیدم جاش در وبلاگم خالیه. این بار مخاطبم خودم هستم و اگر دوست داشتید میتوانید خطاب به خودتان هم بخوانید)
روایتگر یکیست و نقال بیشمار.
فرض بر این باشد که روایت صد درصد صحیح و قابل ستایش و پذیرش.
اما آیا آنی که نقل میکند، درست برداشت کرده یا خیر؟ جای سوال دارد.
آیا آنی که از نقال میشنود، درست دریافت میکند یا خیر؟ این هم جای سوال دارد
آیا آنی که از شنوده ی نقال، همان مسئله را برای دستِ سوم گوش میدهد هم درست برداشت میکند؟ این هم جای سوال دارد.
آیا آنی که از مبداء بعد از گذشت قرنها به من رسیده همانی است که در سر منشاء وجود داشت؟ این هم جای سوال دارد.
اگر حوصله داشتم و تنبل نبودم و میرفتم تمام کتُب این نقالِ بزرگوار را مطالعه میکردم و میدیدم که واقعا چنین مضمونی را فرموده اند که:
هرآنکس که فقط تولید مثل کند و بخورد و بیاشامد و مال اندوزی کند و بخوابد و بیدار شود و همان کار ها را از سر بگیرد، و به دنیال خرد و دانایی نباشد، حیوانی بیش نیست،دین و آیینی که میپرستم و ستایش میکنم و خدا و پیغمبر و تمام متعلقاتش را نبوسیده میگذاشتم کنار و سر به بیابان میگذاشتم.
چرا خیلی ها فکر میکنن دانایی از یک زمانِ بخصوصی ایجاد میشود؟
به نظرم دانایی از بدو تولد آغاز، و در مسیر زندگی رشد، و در حین مرگ به کمال میرسد.
دانایی یک محدوده در یک دایره قرمز نیست که رسیدن و ورود به آن فقط با خواندن کتابهایی که روشنفکر نماها و فرهیخته نماها تاییدش میکنند میسر باشد.
دانایی یک محدوده نیست؛ یک مسیر است.
فقط همان لحظه ای به کمال میرسد که ما میفهمیم کجا کم برداشت کردیم و کجا از آن رو برگرداندیم و کجا بهترین بهره را از آن بردیم.
دانایی که صرفا در کتاب مثلا استاد فلانی و استاد فلانی و استاد فلانی یافت نمیشود؛
آنچه که در آن کتابها موجود است، صرفاً حاصلِ درآمدِ یک عمر زندگیِ یک شخص از داناییِ خودِ اوست. که البته هنوز به کمال هم نرسیده. چون زمانی به کمال میرسه که دیگر فرصتی برای انتقالش نخواهد داشت. درست در لحظه آخرین دم و بازدم زندگیاش.
ما با مطالعه ی داناییِ دیگران فقط میتوانیم روشِ بهره بردن از دانایی ای که در مسیر زندگی او وجود داشته است را ببینیم و بیاموزیم.
که البته همیشه هم درست از آب در نمی آید.
چرا که ممکن است در خیالاتِ خود تصور کنیم، آنچه که استاد بعنوان دانایی نقل میکند ، دقیقاً همان چیزی باشد که ما جستجو میکردیم؛ در حالی که چنین نیست. تو فقط در مواجه ی -احتمالا اتفاقی- با دانش استاد، با آن آشنا شدی.
قطعِ به یقین این خرد و دانایی، همانی نیست که استاد برای تو و افزایش دانش تو در طول زندگی، به آن رسیده و دست یافته باشد. بلکه کاملا مخصوصِ به خود اوست.
تو با مطالعه و غرق شدن در افکار دیگران-به شرط زنده بیرون آمدن- فقط میتوانی بفهمی که دانایی هم وجود دارد. همین و بس. اما این به این معنی نیست که نقل و انتقال دانش استاد، خِرَدِ توست و داناییِ او، کلام شیوای تو، در بزم های شبانه.
سلام علیکم
فلاسفه میگن تفاوت انسان و حیوان در عقل است.
میگن اون آدمی که عقلش کار میکنه، روز به روز سعی میکنه عقلش رو گسترش بده.
ابعاد حیوانی و گیاهی مثل خواب و خوراک و تولید مثل، باید در خدمت عقل باشه.
اون هدفه مهمه. ممکنه خواب یکی حیوانی باشه و خواب دیگری عاقلانه. برای همینه در احادیث اومده: خواب عاقل از شب زنده داری جاهل با ارزش تره.