یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!
طبقه بندی موضوعی

ذهن‌خوانی ششم "چه می‌شد اگر...."

دوشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۵۳ ق.ظ

یک سوال که تمنا دارم غیر متعصابانه، و فقط با درگیر کردن احساسات و منطق، پاسخ بدید. میتونید به صورت ناشناس شرکت کنید و باید عرض کنم که نظرات پس از تأیید نمایش داده میشود.

تأکید میکنم متعصبانه پاسخ ندید و صورتِ مسئله رو زیر سوال نبرید.|حتی شما دوست عزیز!|

سوال:    

        چه می‌شد اگر بر این باور می‌رسیدید که دنیای دیگری-بهشت و جهنم- وجود ندارد و هر آنچه تا بحال درمورد دنیای پس از مرگ و محشر و قیامت و غیره گفته شده، کذب بوده است.

چه تغیری در شما ایجاد می‌شد اگر؟؛ مسیر زندگیتون چقدر تغییر می‌کرد اگر؟؛ رنگ و لعاب زندگیتان چقدر تغییر می‌کرد اگر؟؛ پوشش؟؛ حرف زدن؟؛ رفتار؟؛ اعمال؟ و .......

تأکید میکنم هیچ استدلالی بر اینکه قرآن چه فرموده و پیامبران و معصومین چه گفته اند، لازم نیست. فقط نظر شما به عنوان یک انسان در این دنیاست که برای این مطلب مهمه.

لطفا شرکت کنید و پشت گوش نندازید.

تمام این ذهن‌خوانی‌هایی که اینجا قرار می‌دهم، در بخشی از مسیرِ حرکتم برای رسیدن به کمال، مدد رسان هستند. پس دریغ نکنید. علی یارتون.....

ذهن‌خوانی پنجم



پی‌نگاری:


موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۲/۰۱
میرزا مهدی

پویش

چالش_وبلاگی

نظرات  (۵۳)

تابحال به این سوال فکر نکردم :)

ولی احتمال خیلی زیاد  همین مسیری که به ارث بردم و یاد گرفتم رو  میرفتم و ادامه میدادم! حالا شاید باید رو خودم کار کنم خوب بشم ! ولی فکر نکنم مسیرم عوض میشد !!

 

 

 

 

+

و اینکه بهشت و جهنم بنظر من که بارها و بارها گفتم بهشت اونجایی که خدا بهت نظر داره بهت نگاه میکنه بهت توجه میکنه !!

و جهنم اونجایی که خدا میگه اینو  ولش کنین و به خودمون واگذارمون میکنه و اصلا بهت توجه نداره و نگاه نمیکنه!!

حالا چه در این دنیا باشه چه در اون دنیایی که میگن بهشت و جهنمی و روز رستاخیزی و حسابی است !!

 

 

 

پاسخ:
ممنونم از حضورت

سلام

احتمالا یه سری گناهایی که الان با وجدان ناراحت دارم انجام میدم رو اون موقع با وجدان راحت انجام میدم :))))

پاسخ:
سلام
فکر کردم میخوای بگی دیگه انجام نمیدم. عجب پارادوکسی میشد  :)))
۰۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۴۸ امّــــــــ شــــــــــهــــــــرآشــــــــــوبـــــــ

اگه مطمئن میشدم که اینجور هست، به پوچی میرسیدم. میگفتم خب که چی؟؟؟ آخرش قراره چی بشه؟ نکنه خدا هم مثل این کارگردانا ته قصه رو باز گذاشته تا ما بمونیم تو کفِش!! اصلا خدایی هست؟؟ 

 

بنظرم میومد که دنیا خیلی مسخره است. و دیگه ارزش زندگی کردن نداره. وقتی قراره آخرش همه چی پوچ بشه، اصلا چرا ایجاد شد؟

 

و ازین دست افکار نیهیلیستی

پاسخ:
جالب بود مرسی. مخصوصا اونجاش که گفتی خوب که چی... D:
مرسی بابت نظرتون

سلام

با تجربیاتی که دارم، بعیده تغییر چندانی می کردم!

یه جورایی چون نتیجه عملکردم رو تو این دنیا دیدم، هم نتیجه ی خوبی هام رو هم پلیدی هام رو!

فقط خیالم راحت میشد که عذابی غیر از این دنیا در کار نیست...

پاسخ:
سلام
واقعا تصور اینکه  عذابی غیر از این دنیا وجود نداشته باشه، آرامش بخشه

خب شرایط کلی فرق میکرد، اصلن برعکس میشد، چون بابا و مامانم دیگه سختگیر نبودن، اگرم بودن من اینطوری قانع نبودم ینی همه چیو بهم میریختم که آزاد آزاد باشم از هر لحاظ،

البته اول هر جا میرفتم کمک میکردم به همه که شاد باشن، چون علاوه بر خوشی خودم دلم میخواد اطرافیانم هم خوش باشن، با لباسای گلدار و چیندار و خوشگلی که تووی خونه میپوشم میرفتم بیرون خیلی آزاد عین این خارجیای کافر، بیشتر از حد معمولی خرید میکردم، برای کتابام یه اتاق مجزا جوور میکردم، البته مثل الان برنامه خاصی نمینوشتم ولی از ریزترین فرصت برای کارای موردعلاقم استفاده میکردم! گاهی مشروب و آبجو میخوردم، سیگار میکشیدم، با مردهایی که بهم علاقه پیدا میکردن میرفتم مسافرت و پول در میاوردم، نهایت تلاشمو میکردم که دنیارو بگردم و لذتش رو ببرم، تووی هر مجلس رقصی شرکت میکردم و رقاصه محبوب میشدم، کلی دوست و رفیق باب و ناباب دور خودم جمع میکردم و حال میکردیم توو دنیا، خیلی کارا هست خییییییلی کارااااا، اصلن بینهایت کار که از حوصله نگاه ممکنه خارج بشه! فقط تنها کاری که نمیکردم دنبال مدرک تحصیلی نمیرفتم.

آقا میرزاااا این تنها سوالیه که خیلی شبیهم بوداااا باهاش خر کیف شدم، ولی خب همش مُنتفیه چون اون مورد اولی که گفتماااا سرسختانه پیگیره ماجرای من و الباقی افرادِ زیردستِ منزلمون هست، بله دیگه!!!! خدا تمام پدر و مادرهارو حفظ کنه الهی آمین

 

 

 

خیلی خوش گذشت ولی خداییشاااا اگه اینطوری بود همه چی میریخت بهم، هممممه چچی

پاسخ:
دارم فکر میکنم که دین چقدر شما رو محدود کرده.... :))
واقعا همه چی میریخت به هم و سنگ رو سنگ بند نمیشد
۰۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۳:۳۳ شارمین امیریان

سلام.

من تو کارها و تصمیماتم خیلی کاری به بهشت و جهنم ندارم! فقط یه جا برام مهمن؛ وقتی ظلمهایی رو می بینم که یا اون قدر بزرگن که تو این دنیا هر مجازاتی براشون کمه یا اونقدر قوی ان که هیچ کس نمیتونه مجازاتشون کنه. اینجاها اگه بفهمم دنیای دیگه ای وجود نداره، همزمان افسردگی حاد و مزمن میگیرم! 

پاسخ:
سلام
نمونه کوچکترش رو داریم تو یه سری از جریانات زندگی میبینیم. واقعا دلسرد کننده ست

هااا راستی راجع به پی نگاری اگه چیزبازی دربیارید ما هم بلددیماااا، حالا مگه مجبورید وبلاگهایی که نمیخونید رو دنبال کنید؟

پاسخ:
عرض کردم مکه تهدید نکنیدD:
۰۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۴:۰۳ دچارِ فیش‌نگار

والا مگه این همه کشور که بهشت و جهنم ندارن چیکار میکنن؟ اونا هم توشون آدم باشرف هست، آدم خوش اخلاق هست، آدم فداکار هست، زندگی همینه

پاسخ:
احسنت به روی ماهت
آره راست گفتی

خیلی

پاسخ:
خیلی چی؟

احتمالا تغییر خاصی ایجاد نمیشد....فقط دیگه نگران روزه های نگرفته و نمازهای نخونده ام نمیشدم و شبا راحت تر سرمو میذاشتم روی بالش.

پاسخ:
الان هم زیاد ناراحت نباشید. روزه ها کفاره داره و نماز ها هم بنداز گردن پسرت.... ممنونم از نظرتون

من اگر واقعیت رو بخوایید همین الانش هم فکر میکنم بهشت و جهنمی قائدتا نباید وجود داشته باشه

کلا اعتقادم اینه که کاری که بخاطر پاداش انجام میدی فکر نمیکنم ارزشی داشته باشه کلا کارهایی که ما انجام میدیم اگه نتیجه ش ما رو از نظر روحی ارضاء کنه کار خوبی هست

حالا این خوب بودنه شاید فقط از نظر ما خوب باشه

من حالا نه دقیقا مذهب شینتو ولی اون اصول و قائده رو که فقط انسان خوبی باش رو بیشتر قبول دارم و نماز و روزه ایی که تا این سن بهش پایبند بودم رو فقط و فقط بخاطر آرامش روحی خودم انجام دادم و تشکر از خدا و نه بخاطر بهشت و جهنم

البته اگر واقعا یقین پیدا کنم که جهنمی وجود نداره احتمالا عذاب وجدان کمتری بخاطر گناهانی که انجام دادم دتشته باشم

پاسخ:
خیلی هم ممنون بابت نظرت...
دیدگاهتون منو یاد کتاب آداب نماز امام خمینی انداخت. خیلی جستجو کردم تا عین جملاتشون رو پیدا کنم براتون بفرستم. نتونستم.
سعی کردم خودم بنویسمش دیدم دارم بیراهه مینویسم....
میگردم و تقدیم میکنم حامد جان.
ممنونم از نظرت
۰۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۶:۱۱ محمد قاسم پور

هر کاری دلم میخواست می‌کردم!

پاسخ:
هرکسی این جمله رو مینوشت باور پذیر بود برام اِلا شما :|

ابزار تست این چیزا که هست. و دارم معرفیش میکنم تو کانالم. حدس و فکر نمیخواد. آدم میره میبینه.

جهنم وجود داره، نه به شکلی که گفتن، وحشتناک و عجیب ترش

بهشتم وجود داره، نه به شکلی که گفتن، منطقی و عجیب ترش

هر جفتشونم هم روی زمین هستند و هم توی عالم های دیگه.

زمین میشه برزخیش و بعد مرگم که عالم های دیگه هستن.

فقط رفتن تو جهنم و برگشتن راحت نیست :) اثراتش رو آدم میمونه

پاسخ:
البته جهنمی که روی زمین ساختیم، ممکنه اثراتی به جا بذاره. اما جهنمی که وعده ش داده شده، اطلاعاتی درمورد اثراتِ بعدیش نداریم مش مهدی.
ممنونم از حضورت

می‌خواستم کلی تایپ کنم ولی قبلش نظرا رو خوندم و تصمیم گرفتم خلاصه بگم که:

با نظر فیش نگار موافق هستم.

پاسخ:
دستتون درد نکنه :)

احتمال زیاد پوچی و بعد خودکشی....

پاسخ:
غمگین شدم برات... :|

چه سئوال عجیب و غریبی؟!

اگر بر فرض محال به چنین باوری برسم، قطعاً تلاش میکنم برای خودم در همین دنیا یک بهشت فرضی یا یک وضعیت ایده آل تصور کنم. اونوقت برای رسیدن به اون وضعیت ایده آل مقرراتی هم وضع میکنم تا ملزم باشم به صورت هدفمند و منظم برنامه های زندگی را پیش ببرم...

پاسخ:
چه عالی! چقدر جسورانه!

سلام

شاید یه مقدار از چیزایی که وقتی دست به انجامشون می زنم عذاب وجدان می گیرم در صورت نبود بهشت و جهنم راحت تر و بدون عذاب وجدان انجام بدم اما در اصل مسیر زندگیم تغییری اساسی ایجاد نمی شه چون تو باورام این مسئله وجود داره که خیلی از کارهایی که خدا حکم به انجام یا انجام ندادنشون داده رو به خاطر شوق بهشت یا ترس از جهنم نیست که بهش عمل می کنم به خاطر آرامشیه که با رعایتشون تو وجودم شکل می گیره

پاسخ:
سلام
یعنی انسانیت

سلام

راستش فکر میکنم همون خط کلی ای که الان دنبال میکنم اون موقع هم دنبال میکردم...

من همیشه دنبال دو چیز بودم:

1 عاشق شدن

2 لذت بردن...

این دغدغه منو به اینجا رسوند که باید برم به سمت عمیق ترین چیزها تا هم عمیق ترین لذت ها رو ببرم و هم عمیق ترین عشق رو تجربه کنم...

طبیعتا اگر اینهایی که شما میگی اگر نبودن باز هم این دغدغه رهام نمیکرد...

بازم در بین چیزهایی که بودن میرفتم دنبال عمیق ترین ها و پایدار ترین هاش...

ظاهر و باطن همین بود...

پاسخ:
سلام
شما از هر اشاره ای که میکنید، باید کامل ترینش رو در نظر بگیرم.
عاشق شدن
لذت بردن.
عمیق که نگاه کنم میبینم واقعا این یعنی همون زندگی ای که باید الان هم باشه (که در خودم هنوز ندیدم)

من حس میکنم وقتی یکم عمیق تر فکر کنیم میتونیم به این نتیجه برسیم که صلاح آخرتی که میگن برا صلاح این دنیا هم همسو هست. شما فکر کنید میگویند مال مردم خوردن حرامه، خدا از حق الناس نخواهد گذشت، خبا فرض بگیریم آخرتی درکار نباشد. بالاخره که دلی شکسته میشود این وسط مگر ناراحت کردن برای آدمی حال خوب میسازد؟! 

چشم ناپاک ترس از آخرت نداشته باشد، خب که چه تبعات بدتینتی اون در همین دنیا عیانه.

من متعصب سرسخت نیستم فقط میدونم که همه ادیان انسانیت رو فریاد میزنن که متاسفانه الان برعکس شده و از دین استفاده ابزاری و ضد انسانیت استفاده میکنند.

خلاصه که آخرت باشه نباشه بهتره ما آدم باشیم همین کافیه. :)

پاسخ:
مرسی هلما خانم
به قول یه بزرگی که همشهری های شما هم بود و میگفت: آدم باید آدم باشه. همین و بس.

من درجا خودمو میکشتم خلاص!! همین اعتقاده س که کمک میکنه همه ی بدبختی ها و سختی ها رو تحمل کنم... اونم نباشه زندگی ارزش زندگی کردن نداره...

پاسخ:
برای تو هم غمگین شدم :|

من تا الانشم مطمئن نیستم این فرضیه هایی که ما داریم درست باشن... واسه همین برای من فرقی نداره چون با منطق و دل خودم و آدمای دور برم (یکمی :)) ) زندگی میکنم دیگه...!

پاسخ:
یعنی درست زندگی کردن. ممنونم از حضورت

@بی نام

من ناامید شدم از پیامت :|

مگه ما زندگی میکنم برای بهشت و جهنم ؟!

بهشت و جهنم گیرم نباشه خدا که هست والا

 

+

این چه ناشناسیه که فعاله ولی نمیشه کامنتش رو ارسال کرد؟!:|

 

 

سلام :)

پاسخ:
مشکل از بیانه. مرورگرت رو عوض کن. من مجبور شدم مرورگرم رو عوض کنم. کوکی هات رو پاک کن و ....

نوشتی چقدر تغییر می کرد، نوشتم خیلی 

پاسخ:
چقدر جامع و کامل:)) ممنونم

@واران

خب اگه بهشت و جهنم نباشه خدا هم نیست... خدایی که دنیای الکی بسازه (که بر فرض واسه بعدش محشر و قیامت و ... نساخته باشه) دیگه خدا نمیشه که... اونوقت من واسه چیه اون خداهه خوب یا بد زندگی کنم... اصلا دیگه خوب و بد مفهومی نداره!

چون این دنیا هدف داره و اونم قیامته، ما هم هدف داریم... وگرنه هدفی نباشه به نظرم زندگی کردن خیلی مسخره میشه!!

پاسخ:
@واران

سوال سخت و چالش‌برانگیزیه. و چه بد که تا حالا راجع‌بهش فکر نکرده بودم. ترجیح می‌دم بهش درست و حسابی فکر کنم قبل از اینکه از روی هیجان پاسخ بدم.

پاسخ:
چه خوب که از روی هیجان پاسخ نمیدید :)

@بی نام

قسمت دوم کامنت منو که اولین کامنت این پست هست رو بخونید !!

 

۰۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۲۴ امّــــــــ شــــــــــهــــــــرآشــــــــــوبـــــــ

آدم با خوندن بعضی پاسخها به خودش میگه الحمدلله که بهشت و جهنمی هست :|

پاسخ:
:))
این واکنشتون منو به خنده انداخت.. ببخشید لطفا سوء برداشت نشه. D:
۰۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۳۹ امّــــــــ شــــــــــهــــــــرآشــــــــــوبـــــــ

البته واکنش بعضیا خیلی جالبه. و به نظرم اشتباه

بنظر میاد چون خودمون تو محیط جامعه ای بزرگ شدیم که بهشت و جهنم یه امر بدیهیه، فکر میکنیم اگه بهشت و جهنم حذف بشه تغییر چندانی ایجاد نمیشه در ما. درحالی که واقعا این مفاهیم خیلی بنیادیه. یعنی پایه و ساختار ذهن آدم رو میسازه. وقتی پایه ی ذهن آدم فروبریزه، مثل یه ساختمونی که زلزله ریشه اش رو بلرزونه حسابی در حد صدها ریشتر. آیا این دیگه همون ساختمون قبلی میشه؟

پاسخ:
حق تعالی تو سوره یس درباره روز قیامت فرمودن :فالیوم لا تظلم نفس شیئا و لا تجزون الا ما کنتم تعملون؛ پس امروز بر کسی ظلمی نمی رود و به چیزی جز اعمالتان پاداش داده نمی شوید .
همان گونه که پیداست آیه مزبور صریح است در این معنا که جزای هر عمل انسان نفس همان عمل است ؛ نه این که عمل یه چیز باشه و جزا یه چیز دیگه. . در حقیقت یه چیز است که به اعتباری عمل و به دیگر اعتبار جزاست . (کتاب گام نخستین - توجه به تبعات اعمال و ترک گناه- رابطه بهشت و جهنم با اعمال انسان)

ما در قیامت با خود اعمالمان سروکار داریم و نفس آنها را مشاهده می کنیم ، اگر خوب و زیبا باشند اساس تنعمات اخروی ما و اگر بد و زشت باشند پایه ناراحتی ها و عذاب های اخروی ماقرار می گیرند . نهایت امر آن که : اعمال انسان دارای دو صورت است : یکی ملکی که فانی و زودگذر است ؛ و دیگری ملکوتی که باقی و زایل ناشدنی است . ما در دنیا با صورت ملکی آنها آشنا و از صورت ملکوتی شان بی خبر هستیم ، ولی در قیامت و همچنین در برزخ ، از صورت ملکی آنها خبری نیست و ما آنها را فقط با چهره ملکوتی شان مشاهده می کنیم ، اگر زیبا باشند ، نعیم ما هستند و اگر زشت باشند ، جحیم ما خواهند بود ............................

{همه ی فرمایش شما هم درسته ولی من خودم خواستم و عرض کردم که بدون در نظر گرفتن منطق وجود دنیایی دیگر. قطعا به همین دلیله که دوستان اینطور پاسخ دادن :) }

اِ... توضیح باید بدیم؟

خوب مسلما من می رفتم ناخن می کاشتم اکستنشن می کردم هفتصد قلم آرایش می کردم کلی از این مانتو شیک و پیک ها می پوشیدم 

در این حد الآن به ذهنم می رسه 

اونی که براش نوشتی دین چقد محدودش کرده، آره البته بیشتر از دین خودم اینکارو کردم و همینم توفیق خداست و ازین بابت خوشحالم چون پتانسیل خرابکاریم بالابوده و الحمدلله که الان دست و پام حسابی بسته، و همش بخاطر اینه که به خدا اعتماد کامل دارم برای همین به بخورنمیر کنار خانواده راضی ام ولی دلم از رضایت خدا سیر نمیشه امیدوارم خدا به همه لطف کنه و عاقبت بخیر شیم دیگه

پاسخ:
الهی آمین

راستی دوستانی که احیانا حرفامونو جدی گرفتن و شایدم خندیدن ما هم همینو میخواستیم و اینا همش شوخیه ان شاءالله بخندید خنده بر دل دواست ماهم شاید ثوابی برده باشیم

پاسخ:
@دوستان
۰۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۶:۰۳ هانیه معینیان

سلام 

عجب سوالی

خب نگفتید که خدا هم هست یا نیست 

چون وجود خدا خیلی ربط دارد به این سوال.

، شاید اصلا من اینی که هستم نبودم. یعنی خیلی از خصوصیات آدم مسلمان و اخلاقیاتش با نگاه آخرتی شکل میگیرد.

مثلا احتمال زیاد خیلی خودخواه تر میشدم یا گذشتم خیلی کمتر میشد.

پاسخ:
سلام و خوش آمدید! :)
قصد داشتم بگم -نعوذوابالله- فرض کنیم خدا و پیغمبری هم نیست. که نمیشد . البته میشد ذهن رو سیّال تر کردا و اینگونه سوال رو پرسید ولی خوب ترجیح دادم روح کسی رو تا این حد آزار ندم:)
 
و ممنونم از حضورتون و اشارتون به اینکه "خصوصیات آدمها اغلب با نگاه آخرتی شکل میگیره"

۰۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۶:۰۸ محمد قاسم پور

"هرکسی این جمله رو مینوشت باور پذیر بود برام اِلا شما :| "

 

از نظر حقیر ما انسان‌ها ذاتا به دنبال لذت هستیم!

اگر لذت‌های معنوی و اخروی نباشه، دلیلی وجود نداره که به از لذت‌های مادی مون صرف نظر کنیم!

به شخصه وقتی در موقعیت گناه قرار می‌گیرم، با خودم میگم دنیایی دیگری هست که آنجا جای من است، نه اینجا و از موقعیت گناه دور میشم!

 

 

پ.ن: اینایی هم که میگن نه، ما کار خوب می‌کنیم و ...، حواسشون نیست، خیلی از اون کارهای خوب هم براساس دل خواستن. یعنی ممکنه یکی خدا و معاد رو قبول نداشته باشه، اما دلش برای فقرا بسوزه و کمک بکنه یا ... . 

 

پاسخ:
استاد منظورم بسنده کردنتون به یه جمله  بود :)
خوب یه بحث، بحثِ انسانیت و رفتار اجتماعیه و یکی هم رفتارهای فردی و درونی و اعمالیه که توسط دیگران دیده نمیشن.
من خودم فکر میکنم در چنین شرایطی "آدم(ع)" هم حتی برای خوردن سیب به چالش کشیده نمیشد.

پینوشتتون رو چشمام. قبولش دارم

خداوکیلی سوال سختیه! :|

منم نظر بی نام :| والا

پاسخ:
بسیار هم عالی
۰۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۹:۴۹ شنگول العلما

سلام 

من این مطلب رو دیدم یاد حدیث زیر افتادم. ^_^  امام رضا ع در حدیث زیر از قانون احتمالات پاسکال استفاده می کنند. 

بی دین ها تصویرشون از مرگ سیاهی هست با دین ها تصویرشون اینه که از این طرف ما بدو، فرشته ها بدو. پس مسلما چون تصویر دوم قشنگ تره قشنگ رو انتخاب می کنم. ^_^ 


«یکی‌ از زنادقه‌ وارد مجلسی‌ شد که‌ امام‌ رضا ع در آن‌ حضور داشتند. امام‌ به او فرمود: ای‌ مرد اگر اعتقاد شما صحیح‌ باشد - در صورتی‌ که‌ در واقع‌ چنین‌ نیست‌  آیا ما با شما مساوی‌ نیستیم؟ و نماز و روزه‌ و زکات‌ و اقرار و تصدیق، زیانی‌ به‌ ما نمی‌رساند. آن‌ مرد ساکت‌ شد. سپس‌ امام‌ ادامه‌ دادند: و اگر اعتقاد ما بر حق‌ باشد - که‌ چنین‌ است‌ آیا نصیب‌ شما هلاکت، و بهره ما رستگاری‌ نیست؟»
کافی، ج‌ 1، ص‌ 78، ح‌ 3؛ عیون‌ اخبار الرضا، ج‌ 1، ص‌ 131، ح‌ 2

پاسخ:
سلام استاد گرامی!
ممنونم از بذل توجه‌تون:)
با بدو بدو بی نهایت موافق ترم خودم.
دیروز کتابی از یه دوست هدیه گرفتم که شگفت‌زده‌م کرد. به این دلیل که از زبان رهبر در سخنرانی ای در سال 1351 در هیئت امام حسین (ع) ، خیلی گذرا، انگار به سوال بنده جواب داده بودند. (پاسخ به این دیدگاه شما به زودی تکمیل خواهد شد.......)
بعد از یک روز سلام مجدد.
عین جمله ی رهبر در سال 1351:
من اگر معتقد باشم که خدا بعد از این زندگی، دیگر حسابی و کتابی و چیزی برای من نخواهد داشت، یک جور زندگی میکنم؛ اگر معتقد باشم که نه، حساب و کتابی هست، یک جور دیگر زندگی میکنم. غیر از این است؟ شما هم اگر همه تان بدونید واقعا قیامتی نیست،  خوب یک جور دیگر زندگی میکنید؛ اما اگر بدانید که قیامتی هست، یک جور دیگر زندگی میکنید. پس اعتقاد به قیامت، اعتقاد به حساب و کتابِ بعد از مرگ، اعتقاد به اینکه خدای متعال میزان عمل دارد و اعمال را می سنجد و "لایعزب عنه مثقال ذرّة" (سوره سبأ آیه 3 «... هموزن ذره ای، از وی پوشیده نیست...») یا هر کسی هر کار کوچکی هم بکند، آنجا مجازاتش را میبیند، (سوره زلزال آیه 8) در زندگی شما نقش دارد؛ جهت بخش زندگیست، یک راهی را پیش روی شما میگذارد؛ .....

سلام

اتفاقا چند وقت پیش برادرم هم همچین سوالی رو ازم پرسید:)

من اگه قرار باشه اینجوری بشه شاید در مورد نصف کارایی که انجام میدم و طبق دین انتخابشون کردم تغییری ایجاد نشه چون فقط به خاطر بهشت و جهنم انجامشون نمیدم و در مورد نصف دیگه هم احتمالا حساسیتایی که دارم کمتر میشه یا کنار میذارمشون.

تا حدی به ناامیدی و پوچی میرسم از این نظر که این همه آدم ظالم قرار نیست یه روزی به سزای اعمالشون برسن و کلا قرار نباشه عدالتی برقرار بشه.

اون موقع دیگه نسبت به غیبت کردن عذاب وجدان نمیگیرم ،اعتراف میکنم که غیبتو فقط از ترس اون دنیا سعی میکنم انجام ندم:)

هر کسی هم حقمو ضایع کرد و بهم بدی کرد هر جور شده حسابشو میرسم چون قرار نیست اون دنیا حقم گرفته بشه:)

و قطعا برای مادیات خیلییییی بیشتر تلاش خواهم کرد و در اون صورت زندگی دنیا خیلی مهم میشه چون دیگه اون موقع دنیا بازی و سرگرمی نیست و شاید یه تعداد محدودی از چارچوبایی که دارمو به خاطر به دست آوردن مادیات کنار بذارم.

پاسخ:
سلام چقدر دیدگاهتون درمورد مادیات  برام جالب بود.
یادم نیست دقیقا کجا و از کی خونده بودم که نوشته بود خدایا من بهشت تو را نیمخواهم اگر لبخندت نباشد. بهشتت را نمیخواهم اگر دوستم نداشته باشی. بهشتت را نمیخواهم اگر با من مهربان نباشی.(یه همچین مضمونی داشت نوشته)
جالبش اینه که میگه ممکنه من هزاران کار خوب انجام بدم که مستحق بهشت باشم اما ممکنه که تو از من رنجیده خاطر باشی. و یه جا دیگه ش گفته بود حاضرم همه ی اعمال خوبم رو بدم و بهشتت را از دست بدهم در عوض لبخندت را از من نگیری

یعنی فقط همین دنیا رو داریم درسته؟

هممم یکم ناامید میشم.یعنی تقریبا همه چی بی معنی میشد و هر کاری میخواستم بکنم میگفتم تهش که میمیرم و فرت،هر کاری هم بکنم همینه.

مخصوصا ازین عصبانی میشدم که تمام ظلمایی که تو این دنیا به آدما میشه هیچ حوابی نداره و خوب و بد یه عاقبت دارن

پاسخ:
آره واقعا این یه دونه ش دردناک تره. اینکه  بفهمی تمام ظلمهایی که به ما شده بی جواب میمونه.

@واران

من واسه اون خدایی که فقط بخواد توی این دنیا بهم نگاه کنه و هیچ پاداش و جزایی بهم نده چرا باید بندگی کنم؟! یا مثلا یه کارهایی هست که اگه واقعا بهشت و جهنمی بعد از مرگ نباشه حتی اگه خدا هم بهمون زل بزنه انجامشون بی فایده س!! مثلا همین شهید شدن در راه خدا!! به فرض من شهید شدم (البته خدا واقعا قسمت کنه!) و خدا هم دید و دنیایی بعد از مرگ هم نبود... چجوری نگاه خدا میتونه واسه من بهشت بشه؟! من دیگه مُردم و نابود شدم و تموم شده رفته!!!

با فرضی که آقا مهدی تو روی سوال داشتن، به هیچ وجه نمیتونم حرف شما رو قبول کنم!! حرف شما واسه اعتقاداتیه که الان داریم درسته نه واسه فرضی که روی سوال هست!!

من اگه گفتم درجا خودمو میکشم واسه فرض روی سوال بوده وگرنه الان که اینکارو نمیکنم که شما بخواین ناامید بشین ازم که!

به نظرم هم باید همینجور باشه دیگه، در واقع بهشت و جهنم بهونس مهم اینه که خدا دوستمون داشته باشه و ازمون راضی باشه.

یه بنده خدایی میگفت بهشت و جهنم اصلا ممکنه این چیزی که تو قرآن گفته شده نباشه، در واقع خدا به خاطر اینکه واسه ما قابل درک باشه اینطوری توصیفش کرده و قطعا اون دنیا خیلی فرا تر از این چیزاست که برای ما قابل درک نیست.

خود من خیلی وقتا فکر میکنم بهشت مهمترین بخشش همون در محضر خدا بودن و اینکه حس کنیم واقعا خدا ازمون راضیه هست.

مثل وقتایی که یه بچه کار خوبی انجام میده و مادرش ازش راضیه و همش بهش عشق میورزه و همش با هم میخندن و متقابلا این حس خوب به بچه منتقل میشه و حالا فرض کنید اون یکی بچه کار بدی انجام داده و مادرش بیخیالش شده و بهش کم محلی میکنه و چقدر اون بچه حس بدی بهش دست میده و حسرت میخوره به حال اون یکی.

حالا ممکنه این بچه غذای خوبی بخوره، بهترین لباسو بپوشه ولی وقتی لبخند مامانشو نداره همش حس بدی داره.

پاسخ:
درود بر شما با این دیدگاهتون

البته یه چیز دیگه هم هست

اصلا ما مگه اعمال خوب رو بخاطر بهشت و جهنم انجام میدیم؟

مگه هدف نباید دوست داشتن خدا باشه؟یعنی من یه کار خوب انجام میدم چون میدونم خدا ازین کار خوشحال میشه.درسته هدفهایی که هر آدمی داره از انجام کارهاش متفاوته،مثلا من خودم اگه کمک میکنم به کسی،غیبت نمیکنم،کینه‌ای به دل نمیگیرم،به خاطر اینه که حس میکنم توی جهان نتیجه این کارا به خودمون برمیگرده.از یه طرف نیکی کردن یه چیز ذاتیه،ذات ما هم که الهیه،پس دونسته یا ندونسته به همون اصل خودمون که الهیه برمیگردیم.چون درک کردم که خدا نهایت هدفیه که هیچ وقت از بین نمیره و تنها نیروییه که هیچوقت نمیشه ازش قطع امید کرد.یه منبع لایتناهیه.

به نظرم اینی که میگن آقا فلان کارو نکنید میرید جهنم یا فلان کارو بکنید که برید بهشت خودش یجورایی...یجوریه.یعنی طرف اصلا نیت کارشو درک نمیکنه فقط مثل یه بچه منتظر جایزه است.این بینش خیلی خیلی ابتداییه.که الان تو جامعه ما این تفکر خیلی قویه.چه فرقی داره بهشت باشه یا نه؟یعنی اگه پاداشی نباشه کار خوب نمیکنید؟یا اگه مجازاتی نباشه گناه میکنید؟پس یعنی این حس ترس باعث میشه کارها و اعمالتون جهت بگیره؟خیلی خیلی مسخره است.

من اولش گفتم ناامید میشم و هنوزم اینو میگم،چون تنها چیزی که باعث میشه از خیلی اشتباهات دیگران چشم پوشی کنم،اینه که بلاخره یه روزی یا تو خود این دنیا یا توی دنیای آخرت سزای اون کارشو میبینه.بی‌عدالتیایی که به آدما میشه بی‌جواب نمیمونه.پس من کاری که به نظرم درسته رو انجام میدم.حتی اگر پاداش یا تشویقی نداشته باشم.اصل اعتقاد به دنیای آخرت و روز قیامت همینه دیگه.میگن روزی که همه انسان های مرده برانگیخته میشن،نامه اعمالشون بهشون داده میشه و هر کس مطابق اعمال و رفتارش عدالت شامل حالش میشه.

پاسخ:
یه مزرعه دارید و باید تو اون مزرعه کِشت کنید. یه سری جریانات وجود داره. شما بذر میپاشی. زمین هم با بذر شما تغذیه میکنه و هم به شما ثمر میده. غیر از زمین پرندگان هم میان و درصدی از بذر اولیه شما رو تناول میکنن. بعد آفت میاد سراغ مزرعه ی شما. و .... خلاصه اینکه از وقتی که بذر جوونه بزنه تا وقتی که بخواد به ثمر برسه و شما برداشت کنید، یه عالمه اتفاقات میفته و یه عالمه درگیری ها دارید.موش و سوسک و باد و بارون و ......
حالا فرض کنیم نیت شما از پاشیدن بذر فقط تغذیه زمین باشه . و یا نیتتون اینه که پرنده ها بیان بخورن. اصلا قصدتون کاشت نبوده. بعد آفت بزنه و شما هم کاری به آفات نداشته باشید. یا اگر هم بخواید سم پاشی کنید یه جوری سم پاشی میکنید که روی رشدِ بدِ محصولتون تاثیر میذاره. یا بهتره بگم روی رشد، تاثیر منفی میذاره. میخوام بگم یه جور بلاتکلیفی و بی هدفی. تهش هم یا محصول میده و یا نمیده اصلا براتون مهم نیست. انقدر ازش استفاده نمیکنید تا بپوسه و سال بعد بشه و روز از نو، روزی از نو...... دو سه فصل رو محصولی کار میکنید که نمیخواید برداشتش کنید و یا اصلا براتون مهم نبوده که به ثمر برسه. نیتتون فقط کشاورزی بوده بدون در نظر گرفتنِ وقتِ برداشت.
حالا یه سری جنگ هم داری. جنگ با پرندگانی که وقتی سر زمینت نیستی میان سراغ محصولت. نا عادلانه ست. یا آفاتی که بدون اطلاع شما به ریشه حمله کردن. و یه عالمه از این موارد. بارون بی موقع . آفتاب شدید بی وقت. اینها هم بی عدالتی هستن دیگه. میخوام بدونم این همه تلاش برای چیه وقتی محصولش رو نمیخوای؟ یا اصلا رجوع کنیم به سوال اولم. فرض کنیم به این اعتقاد برسیم که اصلا محصولی قرار نیست داشته باشیم. خوب؟ میوه ای نداریم. گندمی قرار نیست دیگه رشد کنه هرچی تو کتابا گفتن دروغ بوده. باز هم تلاش میکنید و با طبیعت و شرایط آب و هوایی و پرندگان و آفات میجنگی و به کشاورزیت ادامه میدی یا...چی؟

قرار نیست با نبودن  بهشت و جهنم تو کیفیت زندگی ما فرقی ایجادبشه،قرار نیست زات ما فرقی کنه. شاید یه تصمیماتی عوض کنیم ولی نه ب صورت کلی.

کسی که میگه من جور دیگه ای زندگی میکردم و ال و بل فقط دنبال بهونست، جریان اون که دینشو عوض میکنه تا راحت تر باشه،

ولی فک نکنم زندگی منو عوض کنه این دیدگاه

پاسخ:
ببینید بهشت و جهنم وجود داره و بحثی درِش نیست. چون از روز ازل تو ذهن بشر گنجانده شده. گاهی فراموش شده و پیامبری اومده و گوشزد کرده و رفته. (که مثلا بابا اینطوریا هم نیست که بزنی و در بری که....یه جایی هست که باس جواب پس بدی)
ملکه ی ذهن ما شده و مثل گوشت و خون و پوستمون شده جزو لاینفک زندگی و بینش ما. برای همین برای انجام یه سری کارها ما مجبوریم به عاقبت کار هم فکر کنیم. اون عاقبت کار هم دنیاییه، هم ماورایی.
حالا من میگم اگر اون دنیا نباشه.
بتونیم از گوشت و پوستمون جداش کنیم. دیگه ملکه ی ذهنمون نباشه، باز هم انسانیت وجود خواهد داشت؟ وقتی "معاد" نباشه. قطعا نبوت میره زیر سوال. دیگه امت یه پیامبر از چه چیزی باید حساب ببرن؟ ترس از جلال خدا و عِقاب، چطور حاصل میشه؟ نمیشه. پس اگر نبوت نباشه، عدل نیست. عدل نباشه یعنی انسانیت نیست. عدل هم نباشه یعنی امامت نخواهد بود. اینها اصول دین ما هستن دیگه.وقتی اینها نباشن و یقین پیدا کنی که همش کذب بوده، پیرو چی میمونی؟ وجدان خودت؟ وجدانت رو چی تامین و آروم میکنه؟ اینکه بدونِ توجه به عقاب،جزا و یا پاداش، تو این دنیا انقدر خوب باشی... چی تامینت میکنه؟

@

بی نام

سلام

آقای میرزا تو سوالشون نگفتن نعوذ بالله استغفرالله و یک توبه  خدایی نیست

گفتن بهشت و جنهمی نباشه این یک.

دو:

یه سوال :

تو خونه مادرتون عزیز دل تون ، چند روز  بهتون نگاه نکنه و عین خیالش نباشه تو هستی یا نیستی باهاتون قهر باشه

و اصلا بهت توجه نکنه و انگار نه انگار شما رو داره  چه عکس العملی نشون میدی جدی؟!

ناراحت میشی یا خوشحال ؟!

اگر خوشحال میشی که دیگه حرفی نمی مونه !

اما اگر ناراحت میشی و دوست داری هر کاری کنی که  دلشو به دست بیاری

که باهاتون حرف بزنه !! بهتون نگاه کنه !! بهت توجه کنه فکر کنم اونموقع خونه ی که توش داری زندگی میکنی ، برای شما میشه بهشت نه ؟!

پاسخ:
مرسی:)
خوب بود
۰۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۶:۴۲ امیرحسین علیزاده

مجبوری تغییر کنی 

شاید بگین چرا؟ چون اطرافت تو رو مجبور به تغییر می کنن 

 

خیلی ها با ترس از اون دنیا،. خیلی کار ها رو انجام نمیدن. شما فکر کنید که این افراد حالا بخوان اون کار ها رو انجام بدن. اون وقت تو چه با ترس و چه بی ترس محکوم به تغییر هستی.

 

اگه فقط من مخلوق خدا بودم و کسی نبود، مطمینا همین مسیر خودم رو ادامه می دادم. 

پاسخ:
مرسی برادر گُل گفتی... متاسفانه این یه واقعیته
۰۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۱:۱۱ وصله ی چادرِ مادر

اگر به دنیای پس از مرگ اعتقاد نداشتم، دلیلی برای زندگی هم نداشتم و درجا خودکشی میکردم :) هیچ دلیلی برای زندگی ای ک به این دنیا ختم میشه و تهش مرگه نمیبینم

البته من با این فرض در نظر گرفتم ک اگر بهشت و جهنمی نبود، خدایی هم نبود پس توقعی ازم نداشت

پاسخ:
فکر کنم میشدیم مثل علف های هرز بی مصرف

چند مدت پیش چند قسمت از یه سریالو می دیدم که الان اسمش یادم نیست. موضوع سریال این بود که یه شرکتی یه سری افراد رو در ازای گرفتن پول برای مدتی می فرستاد به یه دنیای مجازی که اونجا هیچ محدودیتی برای انجام هیچ کاری نبود، چون همه چی اونجا غیر واقعی و  مجازی بود ولی به نظر افرادی که وارد اون دنیا میشدن همه چی واقعی بود با اینکه می دونستن واقعی نیست(چقد پیچیده شد!! امیدوارم متوجه شده باشید(:  ) اونموقع به این فکر می کردم مثلا اگه می دونستم هیچکدوم از چیزایی که باهاشون در ارتباطم وجود واقعی ندارن بازم همین منی بودم که الان هستم. یادمه تو فیلم یه آدمی که تو دنیای واقعی آدم خیلی متشخصی بود وقتی رفت تو دنیای مجازی از قتل آدمای اون دنیا لذت می برد. 

به این فکر می کردم اگه هیچ محدودیت و ترسی نبود چند نفر از ما همینی می بودیم که الان هستیم!؟

اعتراف می کنم من دقیقا اینی که الان هستم نبودم چون الان خیلی از کارا رو از ترس خدا و بهشت و جهنم انجام می دم یا نمی دم. حتی در مواردی قضاوت دیگران روی تصمیمهام اثر می ذاره ولی اگه هیچ محدودیت و ترسی از هیچ چیز نداشتم حداقل وقتی یکی زور می گفت و به من یا دیگری ظلم می کرد وقتمو تلف نمی کردم تا متمدنانه باهاش برخورد کنم تا شاید حرفمو بپذیره یا نپذیره و طور دیگه ای باهاش برخورد می کردم(:

در مورد مسائلی که صرفا به خودم مربوط هست احتمالا آزادانه تر برخورد می کردم.

ولی  بازم تز اصلی زندگیم تغییر نمی کرد:اینکه " هرچیزیو برای خودم دوست دارم برای دیگران هم بخوام و حق الناس رو تا جایی که می تونم رعایت کنم و با مردم منصفانه برخورد کنم" 

 

چقد زیاد شد!(: کامنت نیست که خودش یه پُسته!

پاسخ:
نه خوب بود توضیحتون.
فکر کنم یه فیلم سینمایی با این مضمونی که گفتید دیدم. یه عده شده بودن پلیس و یه عده مجرم و همدیگه رو میکشتن و .....

ببینید اگر مثل شما اعمالشون با توجه به وجود بهشت و جهنم، صورت بگیره و بعد واقعا معلوم بشه که همچین چیزی وجود نداره، بی شک یه تغییراتی تو زندگیشون رخ میده.
شخصا قبول ندارم یه سری ها رو که مین ، نه زندگیمون تغییری نمیکنه. پس به نظرِ من اینطوریه که اصلا همین الانش هم توجهی به بهشت و جهنمی که خداوند وعده ش رو داده، ندارن/
یه ذره درکش برام سخته اونایی رو  که میگن تغییری نمیکنیم.

سوال جالبیه!

وبرای اینکه نظرات دوستان روی نظرم تاثیر نذاره فوری اومدم که بنویسم:)

واقعیتش با خوندن اولین سوال فکر کردم: چه بد!

ولی ته مطلب دلم آروم شد.

راستش اگر آزادم بذارن حالا که به اینجا رسیدم حتی یقین کنم خدا، پیغمبر هم نیستن و قیامتی نیست، برای آرامش خودمم شده همین روندو ادامه میدم. 

البته بگما! اگر یکسال پیش بود این حرفو نمیزدم.

پاسخ:
باید بشینیم با هم درمورد اون نقطه از زندگیتون که پیش از یک سال پیش و بعد از اون رو شکل داده، حرف بزنیم. فکر کنم اغلب ما یه نقطه ی این شکلی داریم...

جالب بود، کامنت‌ها هم.

فرق که لابد و ناچار می‌کردیم. حتی بهترین و انسان‌ترین‌ها هم تو اون قسمت از احکام و دستورات که فلسفه‌شون پنهانه تغییر می‌کردن. اما بعضی دستورات، حکم راهنما دارن، یعنی قشنگ با فطرتمون هم‌خوانی دارن و فقط به این دلیل که یادمون نره، هی بهمون یادآوری میشن. اون نظراتِ فرقی نمی‌کردم و اینا هم احتمالا مربوط به همین قسمت باشه. بالاخره آدم یه خوبی‌هایی رو از درون می‌خواد و یه بدی‌هایی رو از درون دوری می‌کنه.

پاسخ:
خوب آنچه که در درون ماست ذات پاک خداست. و هر آنچه که غیر از ذات پاک الهیه، از برون ما سرچشمه میگیره....
به نظرم همه تغییر میکنن. شاید تا مدتها گیج و منگِ این باشن که عه واقعا هر آنچه که تا الان میدونستیم، کذب بوده؟؛ اما بعد از مدتی به حالت عادی بر میگردن و انسان گونه زندگی میکنن و حس میکنم کم کم در موقعیت های مختلف، آنچه که درمورد بهشت و جهنم معتقد بودند رو فراموش میکنن و در طولانی مدت بشر، اینی نخواهد بود که هست.

ببینم، از این که گفتین بعد از یه مدت به حالت عادی برمی‌گردن و انسان‌گونه رفتار می‌کنن، میشه این نتیجه رو گرفت که دنیای آدم‌ها بدون خدا هم پایداره و ما برای زندگی دنیایی خدا لازم نداریم؟ اما اینکه همیشه تو تاریخ دنبالش بودیم یعنی واسه چیز دیگه‌ای به خدا احتیاج داریم و اون چیه؟

پاسخ:
نه منظورم این بود که آدمها خوب میتونن خودشونو با شرایط وقف بدن. شاید بر فرض محال اگر ادعا بشه و ثابت بشه که دنیای دیگه ای وجود نداره، مردم برن تو شوک، اما بعد از یه مدت که بگذره باز روال عادی زندگیشونو از سر میگیرن با این فرق که دیگه اعتقادی به دنیای دیگه ندارن......

آره!

فکر خوبیه

شاید جنبه های جدیدی ازون نقطه بر خودمم مکشوف بشه:)

چون اکثرا وقتی درمورد مساله ای صحبت میکنم ذهنم باز میشه!! 

پاسخ:
چه بسیار هم عالی:)

@واران

سلام

روی سوال گفته شده (به فرض) هرچی راجع به بعد از مرگه کذب بوده و فقط یه خدای خشک و خالی داریم که واسه دلخوشی خودش اومده چندتا بنده خلق کرده ریخته رو زمین! خب که چی؟! اصلا اون خدا نگاه یا توجهش به حال آدم چه فرقی میکنه؟! فوقش بخواد توی این دنیا یه پاداش و جزای کوچولویی هم بده... ارزش داره هی بخوای توجهشو جلب کنی؟! تو که بعد از مرگ دنیای دیگه ای نداری... حالا هی دلبری کن واسه خدا... چه فرقی میکنه؟! حتی محبت مادر و فرزندی هم اگه الان بین ماها هست و شما اونو مثال میزنی بخاطر وجود اعتقاداتمونه... اگه واقعا هیچ چیزی بعد از مرگ وجود نداشت باور کنین همین رابطه های مادر و فرزندی هم هیچ معنایی نداشت!! شاید بگین هستن کسایی که به معاد اعتقاد ندارن و هنوزم بچه هاشونو دوست دارن... باید عرض کنم که بله... توی کشورهایی مثل کره جنوبی که اکثریت بی دین هستن و خدا رو هم قبول ندارن... باز هم به تناسخ اعتقاد دارن و معتقدن یه زندگی دیگه ای بعد از مرگ هست که اگه الان کارهای خوبی نکنن مثلا توی زندگی بعدیش مثل یه حیوون به دنیا میان!! یعنی اگرچه زندگی بعد از مرگ رو مثل ما قبول ندارن اما باز هم یه زندگی دیگه ای رو در نظر دارن و این باعث میشه قانونمند زندگی کنن!

شما همه ی این مثال هایی که داری میزنی کاملا درسته، ولی اینا با اعتقادات الانمون قابله درکه... من حرفم اینه که اگه قرار نیست بعد از مرگم واسه کارهام مواخذه بشم، چرا خوب باشم؟! چرا بد باشم؟! اصلا چرا باشم؟!

شما جوابهاتون با فرض روی سوال همخوانی نداره!! خودتونو تصور کنین توی موقعیتی که واقعا بعد از مرگ هیچی نیست و نابودیه مطلقه... اصلا اون موقع خدا هم دیگه خاصیت خدا بودنشو از دست میده چه برسه به بقیه چیزها...

من آدم بی اعتقادی نیستم... معاد رو هم با تمام وجود قبول دارم ولی اینجا داریم فقط فرض میکنیم که اگه معاد نبود چی میشد... جواب های شما مثل اینه که شما هنوز توی این فرضیه معاد رو هم دارین در نظر میگیرین... خب این نشد جواب که!!

مثل این میمونه که من بگم شما فرض کن کسی هستی غیر ایرانی که از اسلام متنفری اونوقت موقع اذان چیکار میکردی بعد شما بیای بگی نماز میخوندم!! خب عزیز من شما کلا فرض روی سوال منو در نظر نگرفتی...

 

+ نمیدونم واقعا من نمیتونم منظورمو برسونم یا شما کلا میخوای با من مخالفت کنی... ولی به هر حال ممنون بابت بحثی که داشتیم :)

پاسخ:
اشاره خوبی کردید به فرضی که روی سوال بود. چون فکر کنم بعضی از دوستان توجهی بهش نکردن :)

@

بی نام 

من ادامه این بحث رو نمیدم :دی

تکبیر بفرستیم تامام :دی

 

من باید رو در رو حرف بزنم هر چه بنویسم و بگم فایده نداره روله :))

اگر روزی روزگاری رو در رو اون دنیا این دنیا همو دیدیم ادامه این بحث رو میدیم :))

 

 

+

در ضمن من فقط مخالف خودکشی ات بودم الانم هستم که ناامید شدم ازت :دی 

 

 

++

سلام بر کربلایی میرزا مهدی

پاسخ:
علیک سلام:))

میرزا یه سوال 

چند روز فکر میکنین و این سوالات به ذهنتون میرسه ؟!🤔

کتابی/کتاب های  مطالعه داشتین بعد ذهن خلاق تون کنجکاو شده بعد به ذهنتون رسیده یا چی ؟!:)

چند سوال شد :))

 

فعلا این سوالات رو پاسخ بدین تا من دوری تو بیان میزنم برمیگردم :)))

 

 

 

 

پاسخ:
چیزی که فکرم رو درگیر میکنه رو در قالب یه سوال میپرسم. مسئله ی پیچیده ای نیست.:)
اینطوری با آدمهای اطرافم هم آشنا تر میشم. 
خودم این سوال رو خیلی دوست داشتم اما پیشبینی‌م نسبت به دیدگاه دوستان صد درصد غلط بود. 
یعنی با توجه به اندک شناختی که نسبت به دوستان داشتم، برای هرکدوم یه جوابی پیشبینی کرده بودم که غلط از آب در اومد.
جواب خودم رو هم مینویسم و نظرات این پُست رو غیر فعال میکنم.

و اما نظر خودم درمورد سوالی که پرسیدم

اگر فرض بر محال ثابت میشد که دنیای دیگه ای وجود نداره و هرآنچه که در گوش ما کردند کذب بوده، قطعا اینی نبودم که الان هستم.

شاید همینطور سعی میکردم مودب باشم و در نظر دیگران انسان خوبی جلوه بدم، اما مطمئنم اگر معیارهای من برای "یک انسان، بنده و عبدِ خوب بودن" شکسته و برداشته میشد، قطعا دیگه لازم نمیدیدم در پنهان خودم هم یه سری آداب رو رعایت کنم.

اگر بهشت نبود حتما جمله ی معروف پیامبر که فرمودند: نماز ستون بهشت است، هم زیر سوال میرفت. پس نماز نمیخوندم. در ظاهر مهربانی میکردم اما بلا شک آدم ظالمی میشدم.

از خوردن مال ضعیف اصلا اجتناب نمیکردم. ظلم و بیداد  رو به تنهایی در بالاترین حد ممکن رواج میدادم.

هرکسی که مانع انجام کارهایم  میشد، میکُشتم. و هزاران هزار گناه و خطایی که تصورش هم نمیتونید بکنید.

ضرورت بهشت و جهنم برای یه همچین آدم خطرناکی -که فقط ادعای بندگی میکنه-، تا این حدّ لازم و حیاتیه. 

برای کنترل نفسانیات و تمایلات انسانی مثل من، که در این دنیا و درست جلوی چشم همه ی ما، تا دلمون بخواد فراوونه،  بیم از آتش  دوزخ یک امر ضروریه که واقعا انکار ناپذیره. و در نهایت اشاره کنم به:

امام علی (ع) در این زمینه در حدیثی گهربار چنین می‌فرمایند: «اگر خداوند برای نافرمانی از خود بیم (آتش) هم نمی‏‌داد، باز واجب‏ بود که به پاس‏خ نعمت‌هایش نافرمانی نشود1».

پیامبر خدا (ص) نیز در خصوص پاداش دنیایی ترک گناه فرمودند: «هر مردی بتواند کار حرامی انجام دهد و آن را فقط به خاطر ترس از خدا فرو گذارد، خداوند پیش از آخرت، در همین دنیا بهتر از آن را به وی عوض دهد2».

امام علی (ع) همچنین درباره این که بر چه کسی لازم است از نارواها پرهیز کند؟ فرمودند: «اگر خدای سبحان هم از نارواها نهی نمی‏‌کرد، بر خردمند لازم بود که از آنها دوری کند3».

پیامبر عزیز اسلام (ص) با بر حذر داشتن از کوچک شمردن گناهان می‌فرمایند: «کوچکی گناه را نبینید، بلکه ببینید که به چه کسی گستاخی کرده‏‌اید4».

منابع روایات:

1-نهج البلاغة : الحکمة 290 منتخب میزان الحکمة : 220

2-کنز العمّال : 43113 منتخب میزان الحکمة : 144

3-غرر الحکم : 7595 منتخب میزان الحکمة : 144

4-بحار الأنوار :77 / 168 / 6 منتخب میزان الحکمة : 220