یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!
طبقه بندی موضوعی

ذهن خوانی هفتم (گرانبهاترین چیزِ جهان)

سه شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۹، ۰۱:۰۰ ب.ظ
«زمان»

در عجبم به هم زمان میدهیم بی آنکه بدانیم این ارزنده‌ترین نعمت خداوند را به بازی گرفته ایم و دست به دست میکنیم، در حالیکه نمیدانیم فریب آن را خورده ایم که دیده نمیشود. پس چون دیده نمیشود حتما بی ارج و ارزش و ناچیز است.


سلام ذوستان!

لطفاً نظرتون درمورد  "زمان" رو بگید و اینکه چی میشه گاهی متوجه حضور و اهمیتش میشید و گاهی به باد فراموشی میسپاریدش.


بعدا نوشت: التماس دعا برای دوستان گرامی: ایشون و ایشون و ایشون


موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۹۹/۰۵/۰۷
میرزا مهدی

پویش

چالش_وبلاگی

نظرات  (۱۶)

برا من که خیلی ساده ست. وقتایی که به تکرار و روزمرگی میفتم زمان و ارزشش اصلا به ذهنم نمیان. وقتی یه حرکت تازه، یه سفر، یا یه پروژه خوبی که به خاطر تلاش بدست اومده رو تموم میکنم تازه میفهمم زمان چی هست. بدیش اینه خوشحال نمیشم باز! حسرت میخورم که چقدر زیادشو از دست دادم.

پاسخ:
آره سید جان هرچی بیشتر درکش میکنیم بیشتر نبودن و از دست دانش رو حس میکنیم... کاش نمونیم تو این حسرت و رهاش کنیم و با زمان به جریان بیفتیم
۰۶ مرداد ۹۹ ، ۱۹:۲۶ رفیقِ نیمه راه

چیزی که بهش توجه داده بشه حس میشه اما چیزی که بهش توجه داده نشه اصلا حس نمیشه. مثل اینکه شما سر کلاسی اما وقتی بچه ها میخندن یهو به خودت میای و به بغل دستیت میگی معلم چی گفت!؟ در صورتی که شما اونجا حضور داشتید و گوش و چشم شما داشتتند میشنیدند و میدیدند! اما توجه روح به یه مکان و زمان دیگه ای بوده! حالا اون معلم هم صدا داشته هم تصویر و ملموس بوده اما زمان به نظرم غیر ملموس ترین چیز جهانه

حالا این غیر ملموس ترین چیز جهان توجه بهش نشه معلومه که حس نمیشه. و حتما باید یه اتفاق تکان دهنده ای بیفته تا به از دست رفتنش پی ببریم و یکم حسش کنیم :)

به نظرم بهترین راه حس کردنش در حال بودنه! بهتره حافظه و توجه رو در حال نگه داریم و به گذشته و آینده فکر نکنیم تا زمان رو حس کنیم :)

پاسخ:
همین در "حال" موندن خیلی سخته و تبحر میخواد.... همین که میخوای در حال بمونی هم ممکنه فکرت درگیر این باشه که (چون در گذشته موندن چنان میکند و چنان میشود،) ما رو خود به خود به گذشته ببره. منظورم فقط فکر و خیال نیستا، در راستای فرمایش شما عرض کردم..
۰۶ مرداد ۹۹ ، ۱۹:۴۳ قدرت، چیزی که به دنبالش هستید

واقعا زمان...تنها دارایی واقعی زندگی...تنها براورده کننده اروزو ها...زمان چیزی که همه مان کم داریم...زمان از توهم تا واقعیت...و تمام جهان در حیران در چیستی ماهیتش...ولی با این همه هیچ وقت نمی ایستد و بدون اهمیت به دیگران ادامه میدهد و ما می مانیم و حسرت ثانیه های از دست رفته...

پاسخ:
دقیقا باید بدونیم که ما فقط به اندازه ثانیه هایی که در این دنیا زندگی میکنیم، زمان داریم.... اغلب این رو باور نداریم و فکر میکنیم چندین برابر زمانِ واقعیمون، زمانِ ذخیره شده هم میتونیم داشته باشیم
۰۶ مرداد ۹۹ ، ۲۰:۲۰ هلن پراسپرو

موقع تولدا، هر شب که میخوابم، اول و آخرای ماه/سال/هفته، و وقتی یه کارو شروع میکنم.

کلا زمان خوشش میاد هر وقت و بی وقتی با نیشخند بهمون یادآوری کنه «آهای نگاه کنید. من دارم میگذرم. تو هم داری تموم میشی.»

پاسخ:
سِنِک(سِنِکا) گفته: تو میتونی هفتاد سال عمر کنی، در حالیکه در 25 سالگی موندی و ذهن و فکرت درگیر مثلا یک عشق نافرجامه و وقتی به خودت میای که وقتِ مرگته و میبینی با هفتاد سال عمر، فقط 25 سالش رو زندگی کردی...  و باختی
۰۶ مرداد ۹۹ ، ۲۲:۴۷ آقای گوارا

مث ماهی توی آب که ارزششو درک نمی کنه تا وقتی ازش گرفته بشه ...

پاسخ:
مثل اعضای داخلیِ بدن که وقتی دچار درد و مشکلی میشن تازه متوجهِ حظور و وجودشون میشیم

بیشترین وقتی که ارزش زمان رو درک میکنم وقتیه که توی اضطرار و کمبود وقت قرار دارم، مثلا شب امتحان که درس نخوندی، قبل سفری که هنوز براش اماده نشدی، وسط گرمایی که رفتی بازار و باید سریع خرید کنی و برگردی تا بخار نشی، دمِ غروبی که باید پیاده برگردی و جوری نیایی که تو تاریکی شب و خلوتی مسیر، هنوز توی راه باشی ، یا لحظات انتظار!

اینجوری هر کدوم از این ثانیه‌ها بُلدتر میشن و تازه میفهمم که چه زمان‌هایی رو از دست دادم و باید قدرش رو بهتر بدونم!

+ البته انسان بنده‌ی فراموشیه، چون زودی باز وقتی درگیر مشغله‌های روتینم شدم یادم میره!

پاسخ:
من هم همچین شرایطی رو زیاد درک کردم
۰۷ مرداد ۹۹ ، ۱۳:۱۷ ماهور بانو

وقتی متوجه ی حضور و گذشت زمان میشید که در موقعیت خاص قرار داشته باشیم. پشت در اتاق عمل. هنگام دادن آزمون های کنکوری و ...

 

 

برای سلامتی دوستان و اعضای خانواده هایشان دعا کردم

 

خدا خیرتان دهد میرزا

پاسخ:
تنتون سلامت
ممنونم
فکر میکنم انتظار، کُشنده ترین تنبیهِ زمانه ( این جمله حق کپی رایت داره..........) 

زمان، وقتی که داریش متوجهش نیستی و نمیفهمی چقد اهمیت داره اما همینکه از دست رفت و فوت شد تازه میفهمیم چکار باید میکردیم که نکردیم. ایکاش میفهمیدیم چکاری در چه لحظه ای درسته که انجام بشه! 

پاسخ:
ای کاش از بدو تولد به ما می آموختند که به اندازه هوا و غذا ، زمان هم مهمه

سلام

فکر میکنم آدم تا زمانی که بچه هست و حدودا تا قبل سی سالگی زمان براش یه چیزیه که همیشه هست اصلاا به این فکر نمیکنه که امروز فقط یک بار توی زندگیش وجود داره و فردا هیچ وقت از نظر زمانی شبیه امروزش نیست. حتی گاهی زمان براش یه چیز کش دار و طولانی هستش

اما وقتی کم کم به آخرای بیست سالگی میرسیم انگاری یه تلنگر از دست رفتن زمان درونمون به وجود میاد  شاید مثلا اینکه توی سی سالگی به بعد اکثرا تک و توک موهای سفید بین موهاشون میبینند کم شدن سرحالی و انرژی همه اینااا باعث میشه اینبار گذر زمان رو حس کنیم و هرچقدر که از سی رد میشیم بیشتر به زمان فکر میکنیم و از یه سنی به بعد زمان برامون توی سراشیبی از دست رفتن هستش که از درون هی به رفتنش فکر میکنیم و غصه روزایی رو میخوریم که از دست دادیم

 


خلاصه اینکه


زمان چو اسب بادپا گذشت و ما هراسناک

ز فرصتی که ذبح شد مسلخ از قصورها



 

پاسخ:
و مسئله ی غلط اینجاست که ما مدام به از دست دادنش فکر میکنیم در حالیکه باید رهاش کنیم و در حال غوطه‌ور باشیم

سلام

و

ممنونم 🙏

 

پاسخ:
علیک سلام

پس کو نظر من؟ 

پاسخ:
من نمیدونم که :|

ازش می ترسم! به نظرم ماهیت بینهایت مرموزی داره.وقتی به از دست دادنش فکر می کنم به اهمیتش پی می برم و وقتی به داشتنش فکر می کنم مهم بودنش رو فراموش می کنم.(شاید اینکه نمی دونم چقدرشو از دست دادم و چقدرشو هنوز دارم برام مرموزش میکنه)

پاسخ:
به نظرم نباید به این فکر کنیم چقدرش رو از دست دادیم و اصلا مهم نیست که چقدر مونده.... فکر میکنم باید نِشست و سوار شد و در جریانش، حرکت کرد
۰۷ مرداد ۹۹ ، ۲۳:۴۱ دچارِ فیش‌نگار

دوست داشتم بشینم کامنت دوستان رو بخونم. برام مهمه که درباره زمان چه تعریف هایی میشه کرد. سلام :)

پاسخ:
سلام عزیز دل برادر. رسیدنت بخیر...
وقت کردی بیا بخون

من الان قدر زمان و میدونم

و از این به بعد باید بیشتر بدونم هر روز بجنگم برای بدست اوردن موفقیت...

پاسخ:
احسَّنت به تو آلاء

۰۸ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۵۹ آقای مهربان

سلام

اگه بخوام خیلی کلیشه ای بگم، میشه اینا:

1- واقعنِ واقعن به اهمیتش پی نبردیم. که اگه پی برده بودیم همچین نمی کردیم.

2- عوامل پرت کننده ی حواس، عوامل خوشمزه و کاملا در دسترسی هستن. مث یه بچه که مامانش بهش میگه اگه اون قرمه سبزی رو بخوری زودتر بزرگ میشی، اما تو دست بچه هه یه بسته پفک نمکی خوشمزه اس!

3- واقعنِ واقعن به اهمیت داشته های وجودی مون و احتکار و گندوندنش پی نبردیم.

 

پاسخ:
سلام
خیلی هم خوب گفتی دکتر...
مخصوصا عوامل پرت کننده ی حواس رو...

۱۱ مرداد ۹۹ ، ۱۰:۳۰ محسن رحمانی

سلام سید .

 

پست جدید کی میذاری؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی