یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!
طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سریالهای آبگوشتی» ثبت شده است

به نام خدا

ابوریحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه خود آورده است که چهاردهمین روز از تیرماه را ایرانیان باستان، روز تیر (عطارد) می نامیدند. از طرفی سیاره تیر یا همان عطارد، در فرهنگ ادب پارسی، کاتب و نویسنده ستارگان است. به همین مناسبت این روز را روز نویسندگان می دانستند و گرامی می داشتند.  روز ملی قلم اما برای ملت با فرهنگ ما، بسیار دیر  زاده شد . 14تیر 1382.

 ولی به هر حال از قدیم گفته اند دیر آمدن بهتر از هرگز نیامدن است . 

خوب حالا ما در این روز یعنی 14 تیر ماه هرسال باید چه کنیم ؟ مثلاً برای گرامیداشت این روز برویم ویک قلم از هر نوع که شده برای خودمان یا عزیزانمان بخریم ؟ ایرانی باشد یا فرنگی؟ هر چه ارزش قلم در نظر ما بیشتر باشد باید قلم گرانتری بخریم تا همگان متوجه این ارزشمندی بشوند و خدای ناکرده این مسئله از چشم دوست و به ویژه دشمن و عمال استکبار که ملت ما را ملتی بی فرهنگ می دانند دور نماند . یا شاید برای بزرگداشت این روز مسابقه ساخت بزرگترین قلم یا عجیب ترین قلم یا قلم جادویی و ... برگزار کنیم تا افزایش کیفیت و گونه گونی و تکثرگرایی در عرصه قلم را به نمایش گذاشته باشیم . شاید هم بد نباشد اگر به بهترین استفاده از قلم ، جایزه ایی بدهیم مثلاً استفاده از قلم برای خاراندن گوش ، استفاده از قلم برای به پاکردن کفش به جای پاشنه کش ، استفاده از قلم برای کور کردن هر کس که نمی تواند ما را ببیند و صورت های دیگر استفاده از قلم که بسته به ذوق وسلیقه هر فرد است .

 البته خدای ناکرده اصلاً وابداً نباید به فکر نوشتن با قلم بیفتیم چون دیگر در عصر اینترنت و ماهواره این کار به شدت دِمُدِه و عقب افتاده است و در این صورت بازهم بهانه به دست دشمنانمان می دهیم که ما را عقب مانده و ضد فرهنگ بنامند . و یا خدای نکرده نباید در این روز، شورِ قلمی به سرمان بزند و ناپرهیزی کنیم و یکی از محصولات بسیار عقب مانده و متحجر قلم یعنی کتاب را خریداری کنیم . بلکه از این طریق راه را برای محصولات فرهنگی روزآمد مانند تلویزیون ، اینترنت و ماهواره بازتر کنیم . اصلاً تا وقتی می توان برنامه های مفیدی با پسوند " شوُ" و یا مجموعه های دنباله دار طنز مانند " گرد همان" "گریه وانه" ظهر قدیم" و.. ساخت چه نیازی به نوشتن و خواندن و اندیشیدن؟ 

  گذشت آن زمانی که شخصی میگفت "...قلم توتم من است،امانتِ روح القدس من است " آقا این حرفها ما روزگار شعر و  شاعری بود نه دنیای صنعت و تکنولوژی !!. 

 اصلا نمیدانم ما جواب اهالی با فرهنگ دهکده جهانی و کدخدای بافرهنگ تر آن را چه بدهیم ؟؟. این آبرو ریزی را هیچ جوری نمی شود جمع وجورکرد.  سرمایه مملکت را حیف و میل می کنند و کتاب سال و کتاب برگزیده جمهوری اسلامی معرفی می کنند و به نویسنده آن مبالغ کلان و نجومی هدیه می کنند . کسی نیست بگویید آخر پدر من ، عزیز من این پول ها را می شود در جهت درست تری خورد ، چرا شما بیت المال مسلمین را این چنین هدر می دهید؟! البته جای شکرش باقی است که با نامگذاری این یک روز، {برای همان جماعت عشق قلم ، که فواید بسیار قلم را نمی دانند و تنها از آن برای نوشتن اندیشه هایشان استفاده می کنند ( و هوا برشان داشته که برای ما مهم است )،} در سراسر سال از این جماعت پرمدعا دیگر خبری نیست ؛ البته این رفتار یکی از فرهنگی ترین و هوشمندانه ترین رفتارها در کشور ماست ها، برای آنکه از شر چیزی راحت شویم یک روز را برای آن نامگذاری می کنیم و خِلاص تا سال بعد .روز مادر. پدر. دختر.دانشجو .مهندس. حافظ و هم ردیفانش. چه میدانم، جانباز.پاسدار و... (آخ آخ آخ الان حضرت والا" دونالدُالدین ترامپ" بنده رو تحریم میکند برای نام بردن پاسداران عزیز. اصلاً به ما چه این حرفها؟؟؟؟؟؟...جماعت کتابخوان و نویسنده و بلاگر! روز قَلَمتان مبارک/.

                                                                                                                                                                                {گردآوری شده}


 

۲۱ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۸ ، ۱۰:۰۶
میرزا مهدی

و دیشب بالاخره برای 254698756432145200215489754222215545521 بار آژانس شیشه ای از تلویزیون ایران پخش شد.

آخه باباتون خوب، نَنَتون خوب! این آژانس اگه شیشه ای نبود و آهنی بود هم تا الان تجزیه شده بود. والله به قرآن/.



این چی میگه؟ لینک

۲۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۷ ، ۱۲:۵۸
میرزا مهدی
مملکت مملکتِ مزخرفی شده . اینکه صبح تا شب سگ دو بزنی و نتونی یه روزنه ی امید پیدا کنی و خسته و کوفته بری خونه و کنترلو بگیری دستت و بزنی سریال بچه مهندسو نگاه کنی، آخر مصیبته برات.
به نظرم این جنایتی که نویسنده، کارگردان، تهیه کننده ، صادر کننده ی پروانه ی ساخت، کارشناس پخش و تمام عوامل ذیربط مرتکب شدن، حُکمش فقط و فقط اعدامه اون هم با اشد مکافات.... یعنی اول زخم و زیلیشون کنن و بعد قسمتهایی از بدنشونو تکه تکه کنن و بعد از خـــ....ــــه آویزونشون کنن.
آخه احمقهای عزیز! شما واقعا نمیدونین که سیل عظیمی از مخاطبینتون کودکان زیر ده سال هستند. بچه هایی که از نوزادیِ کاراکتر جواد همزاد پنداری کردن تا رشد کرد و به سن شش هفت سالگی رسید. یعنی نفهمیدین که وقتی تو سری دوم شانزده سال به جلو رفتید، اون مخاطبینتون همون سن و سال موندن و با شتاب شما رشد نکردن؟ 
این مصیبت نامه قراره چه بازی ای با روح و روان یه بچه بکنه. بچه ای که در تمام طول سریال یه چشمش اشک بود و یه چشمش مشک. 
آخه خدا لعنتتون که که دل این بچه ها رو به درد آوردید. مثلا الان موفق بودین؟ بعد از حدود 40 قسمت که هاچ در به در دنبال ننه ش میگشت باید میزدین درست لحظه ی آخر ننه رو میکُشتین؟  چقدر بچگانه؟ چقدر ابلهانه ؟ چقدر نابخردانه؟

{این حرفهام اصلا کارشناسی نبود، و فقط و فقط از زاویه دید یک پدر، یک دایی و یک عمو و یک بزرگترِ مخاطبِ کوچولویِ سریال درِ پیت بچه مهندس نوشته شده است.}


۷ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۷ ، ۰۹:۱۸
میرزا مهدی