یک مُشت حرفهای "خُب. کهچی؟" گونه!!!
یک مهدی فعلهگریِ معمولی و از رده خارج
یک مُشت حرفهای "خُب. کهچی؟" گونه!!!
یک مهدی فعلهگریِ معمولی و از رده خارج
خانه
درباره من
سرآغاز
تماس با من
طبقه بندی موضوعی
خاطرات پدرم
(۰)
کلمات کلیدی
سیاست
طنز
چُت_مغزی
اقتصاد_مریض
اجتماعی
حسـ.ـن_روحـ.ـانی
همسر
چالش_وبلاگی
شغل_من
جهل
پویش
فلسفه_من_درآوردی
#ویروس_کرونا
تبریکات
تسلیت
مطلب_آبکی
فقر
داستان
#امام_زمان
معرفی_کتاب
عبادت کردن های من
گردآوری
عکس_بازی
کاریکاتور
کپی
اخبار
مادر
پیادهروی_اربعین
دولتمردان
سلیبریتی
محبوب ترین مطالب
۹۸/۱۰/۱۸
دو کلام هم از گاوِ شیرده
۹۸/۱۰/۲۲
قشنگه ببینید!
۹۸/۱۰/۱۴
و ما همچنان در خواب بودیم و او بیدار...
۹۸/۰۷/۲۴
بیکار نِئیم، اگر چه در کار نِئیم...
۹۹/۰۸/۱۴
نماز شب (ط.ن.ز)
۹۸/۰۴/۰۶
عه؟ زَنِته؟
۹۸/۱۰/۲۲
ترامپ امروز گفته:
۹۸/۰۴/۳۰
رو نوشت از یک دردِ دل
۰۱/۱۰/۱۲
'۰۱:۲۰
۹۸/۱۲/۱۴
و بالاخره کُرونا مرا هم گرفتار کرد
مطالب پربحثتر
۹۸/۰۹/۱۷
تست استعداد نویسندگی 2
۹۸/۰۴/۰۶
عه؟ زَنِته؟
۹۸/۰۲/۲۹
این و اوت {یه مطلبّ کِش دار}
۹۹/۰۲/۰۱
ذهنخوانی ششم "چه میشد اگر...."
۹۸/۰۵/۰۱
چله
۹۸/۰۲/۳۱
سالار و دماغِ آفساید من با یه دختره
۹۸/۰۳/۲۳
حواسپرتی
۹۸/۱۰/۲۱
دوست دارید در مورد کدامیک از موارد زیر صحبت کنید.
۹۸/۰۹/۰۹
سکوت بود و من بودم و خدا و جنّ و پری و زری و شمسی خانم.....
۹۸/۰۳/۰۵
عکس 1
ذهنخوانیِ دوم
سه شنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۸، ۰۹:۱۶ ق.ظ
سلام لطفا برای این عکس یک یا چند جمله بنویسید
+ذهن خوانیِ اول
۵
۰
۹۸/۰۳/۲۱
میرزا مهدی
عکس_بازی
چالش_وبلاگی
نظرات
(۲۴)
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۰۹:۲۲
یک مرد!
بابا بزرگ
پاسخ:
:) همیشه به خلاقیتت غبطه خوردم. :))
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۰۹:۳۸
پا ییز
حسرت
این منم وقتی به علی و فاطمه نگاه می کنم
من تو نگاه این پیرمرد حسرت می بینم حسرتی که خودم درش غرقم
پاسخ:
ممنونم از دیدگاهت
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۰۹:۴۴
گوارا ...
سلام
خاکش شبیه گلِ سیله !
پاسخ:
سلام
ماسه ی خزریه
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۰۹:۵۵
chefft.blog.ir 💞💕
این پیرمرده داره تلاش رو به بچه ها یاد میده، دمپاییه پسره پیش پیر مرده و پسر داره تلاش میکنه بره دنبال دمپاییهاش
پاسخ:
ممنونم از دیدگاهت
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۰۹:۵۸
حمید آبان
گردونه ی عمر
همه ما به اون نقطه بالا برسیم یعنی پیر شدیم...
پاسخ:
ممنونم از دیدگاهت
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۱۰:۱۸
نا دم
سلام
مردی که تلاش هاش رو کرده و رسیده به قله ... و جوان ترهایی که هنوز تو مسیر هستن و در حال تلاش هستن، و راه زیادی پیش روشونه
پاسخ:
سلام
ممنونم از دیدگاهت
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۱۰:۴۹
. ℳƐĦƊℑ .
من هم جسرت رو تو چشم های پیرمرده دیدم!
پاسخ:
ممنونم از دیدگاهت
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۱۰:۵۰
MIS _REIHANE
پیرمردی هستم در قله.یوگا میرم.(علامت اکیو سان)
پاسخ:
:))
ممنونم از دیدگاهت
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۱۰:۵۱
حیات :)
پدر سوخته ها هر جا من میرم شمام باید بیاید؟میوفتید سر و کلتون میشکنه باباجان
برید پیش ننه باباهاتون
اگه بذارید دو دقیقه آروم بگیریم..
پاسخ:
D:ممنونم از دیدگاهت
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۰۸
واران ..
زندگی شاید آن لبخندی ست ، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست
#سهراب سپهری
پاسخ:
ممنونم از دیدگاهت
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۲۶
... به دنبال حقیقت ...
پدرم وقتی مرد، آسمان آبی بود...
#سهراب
پاسخ:
چقدر دوست دارم این بخش از این شعرو
ممنونم از دیدگاهت
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۲۸
**هِلِناز **
بتمرگین سرجاتون
الان میفتین پایین ننه اتون سر من خراب میشه
هووووی توله سگ با توام
😑
تنها چیزی که از دیدنش به ذهنم رسید از ذهن پیرمرد 😂
پاسخ:
:)))
ممنونم از دیدگاهت:))
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۳۳
واران ..
افسوس که نامه جوانی طی شد
و آن تازه بهار زندگانی دی شد
آن مرغ طرب که نام او بود شباب
افسوس ندانم که کی آمد کی شد
#خیام
پاسخ:
و دوباره ممنونم از دیدگاهت
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۵۷
ام شهرآشوب
آرامش پیرمرد و تلاش و چالش بچه ها برای رسیدن ، جنگیدن برای زندگی
پاسخ:
هووم
ممنونم از دیدگاهت
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۱۱
دچارِ فیشنگار
تازه اومدن پشت لباسشون هنوز شنی نشده
پاسخ:
موشکافانه بود
ممنونم از دیدگاهت
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۲۸
Maryam
سلام
بعضی ها چیزهایی رو که ما آرزوشو داریم براشون یه چیز عادی هست ، دیدن هدف و موفقیت دیگران به آدم انگیز میده
پاسخ:
سلام
خیلی خوب
ممنونم از دیدگاهت
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۱۳:۴۷
فرشته ی روی زمین
یه نکته ی اخلاقی داره برای پدربزرگها و مادربزرگ ها اونم اینکه:
فکر نکنید می تونید دو دقیقه از دست نوه هاتون راحت بشینین! هرجا باشید ، شما را پیدا خواهند کرد و هیچ مانعی جلودار آنان نیست : ))
پاسخ:
:))
ممنون از دیدگاهتون
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۱۳:۵۷
مردی بنام شقایق ...
از پایین تپه (تپه سن=تولد) شروع میکنی و بالا میری و بالا میری و بالا...
تهش روی قله میشینی (قله سن=پیری) و تو یه نگاه کل مسیری رو که سالها طی کردی و تلاش کردی و راه هایی که رفتی و همه و همه رو میبینی
همراه با حسرت فرصتی که دیگه تا ابد تکرار شدنی نیس...
پاسخ:
احسنت
ممنون از دیدگاهت
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۱۴:۳۸
علی علوی
اول هر چی داداشم بگه !
دوم :
راهی که شما میرید رو من آسفالت کردم ( بابا بزرگ میگه)
پاسخ:
علی آقا:))
ممنونم
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۱۴:۴۶
کوثر میم
نفر چهارمی که انقدر این صحنه براش جالب بوده که بجای لذت بردن از طبیعت، این لحظه رو ثبت کرده و حتی در وبلاگش منتشر کرده که نظر بقیه رو هم بدونه.
پاسخ:
بیشتر از 30 عکس دارم از این سه نفر
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۱۸:۴۲
حسن قاسمی
از اون پایین بچه میایه، دنبال کفشاش میایه :))
نگاه واقعی اون نگاهیه که حاصل دوربین مخفیه، بقیه نگاه ها پشتش مراعات حاصل از فکر خوابیده :)
پاسخ:
مرسی مرسی از دیدگاهت
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۲۰:۳۴
De Sire
احساس کردم پیرمرده آلزایمر داره یا اینکه افسرده ست. بچه ها هرچی صداش میزنن بابا بزرگ دمپایی ها رو بنداز پایین متوجه نمیشه . ناچار خودش داره پای برهنه بالا میره
پاسخ:
اینطوری هم میشه ممنونم از دیدگاهت
۲۲ خرداد ۹۸ ، ۰۸:۵۹
مـارﮮ :)
تا بخوای به قله برسی پیر شدی وقت رفتنه :دی
پاسخ:
احسنت..
ممنونم از حضورت
۲۶ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۲۳
تسنیم
پسره انگار داره سماع میره، پدربزرگه هم شبیه بودا نشسته! کلا فضای معنویایه =)
پاسخ:
مرسی چقدر خوب دیدید .
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در
بیان
ثبت نام
کرده اید می توانید ابتدا
وارد شوید
.
نام *
پست الکترونيک
سایت یا وبلاگ
پیام *
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
کد امنیتی *
ارقام فارسی و انگلیسی پذیرفته میشوند
پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد
اخطار!