عکس 6در4 فوری.....
سرشو میگیرم بالا و میام عقب و تا دوربینو میارم جلو چشمم میبینم سرش افتاده و چونه ش چسبیده به سینه ش. باز دوباره میرم جلو و سرشو میگیرم بالا و میگم «آقا سرتو تکون نده.» بعد با کج کردن سرش و بازیِ لبش میگه «باشه». یه نُچ میگمو باز سرشو درست میکنمو میگم «میگم سرتونو تکون ندید» با لحن خشن میگه«باشه»
خندهم میگیره میگم«دعوا داری» میگه«انگار خودش دعوا داری» عاشق لهجه ی تُرکیَم. سرشو درست میکنم و یه چند ثانیه ای همونطور نگه میدارم تا تکون نخوره و بتونه تمرکز کنه تا خودشو فیکس کنه. پنج ثانیه نمیشه میزنه زیر دستمو میگه«فهمیدم دیگه»
راستش خستهم کرده بودو داشت رو رفتارم تاثیر میذاشت. گفتم «برادر شما اگه سرتو بیاری پایین بیشتر از اینکه صورتت دیده بشه، فرق سرت تو عکس میفته. چون برای پاسپورت میخوای باید یه سری چیزا رو رعایت کنیم»
«باشه»
دیگه جلو نرفتم. دوربینو بردم جلو چشممو گفتم. «یه کم سرتو ببر بالا» اونقدر برد بالا که سوراخ بینیش هم معلوم بود. گفتم «نه دیگه انقدر . گفتم یه کم. یه ذره.» باز برد بالاتر. خنده م گرفت گفتم« نه بیار پایین. زیاد برده بودی بالا» عصبانی شد گفت« مسخره کردی؟»
گفتم « نه. ببخشید یه بار دیگه عادی بشین.... آهان... خوبه.کمرتو صاف کن. حالا یه ذره اندازه مورچه سرتو بیار پایین.» خواستم مثلا بگم خیلی کم. به بچه ها اینطوری حالی میکنم. گفت«مورچه؟»
بعد تُرکی یه چیزی گفت که شک ندارم فحش داد:)) یقین دارم یعنی :))
خلاصه بعد از کلی سر و کله زدن تونست سرشو فیکس کنه. شاترو زدمو فلاش زده شد و یهو گفت«واخ دَدَم» بعد پاشد. دیدم پلک زده و چشماش بسته س. گفتم«چرا پاشدی؟»
باز یه چیز ترکی گفت و گفتم«چی؟» داد زد و گفت «نمیخوام» گفتم «پاسپورت نمیخوای مگه» چپ چپ نگام کرد و گفت«نِمیرم اصلا به درک. به کوفت» بعد رفت بیرون. «به کوفت؟»