یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!
طبقه بندی موضوعی

البته همسر میگه اگر میخواستی میتونستی.

چهارشنبه, ۲۶ بهمن ۱۴۰۱، ۱۱:۱۴ ق.ظ
بله بله میدونم تولید محتوی سخته. فکر میکردیم بشه مثل بقیه‌ی دوستان که مطالب تو کانالشون میذارن، مطلب بذاریم اما نشد :|
چیه خوب؟ ببخشید :))
عزیزانی که لطف کردن حمایت کردن ببخشند. اینکه خواستیم یه کار تحقیقاتی انجام بدیم سخت بود. خلاصه که خودم میدونم کار من نبود. 
البته همسر میگه اگر میخواستی میتونستی. 
راستش سنگ بزرگی برداشتم. قاجاریه خیلی سخت بود. مطالب خوبی رو دسته بندی کردیم و ضبط کردیم ولی وقتی بهتر جستجو کردیم و سراغ منابع دیگه رفتیم دیدیم بعضی چیزها با هم مغایرت دارن این شد که حقیقتا یه کم ترسیدیم و گفتیم بیخیال.
البته همسر میگه اگر میخواستی میتونستی.
راستش انتخاب موضوعاتم خوب بود. دست آوردهای خوبی هم داشتم. درمورد شغلها هم یه سری مصاحبه گرفتم ولی همون قاجاریه باعث شد که دل‌زده بشم. به همین راحتی به خودم ثابت شد که سست چیزم :))
البته همسر میگه اگر میخواستی میتونستی.
ولی خوب همسر همیشه همین رو میگه. انگیزه میده‌ها ولی خوب معلومه داره گولت میزنه. از اولش معلوم نبودا. یواش یواش معلوم شد. هرچی هم بهشو میگم میفهمم داری گولم میزنی، با قاطعیت میگه: اگر بخوای میتونی.
این روزها درگیر نمایشنامه‌ای هستم که برای تکمیلش مجبور شدم یه کارگاه موقت نمایشنامه‌نویسی، با چند نفر از دوستان راه بیاندازم .که اگر خدا بخواد با همون گروه هم آماده ش کنیم برای صحنه. به خاطر همین زمانی که برای خونه میذارم کمتر از قبل شده. وقتی هم که برای خودم میذارم کمتر از کم شده. یه کم ناراضی‌ام از اینکه برای تکمیل و بازنویسیش دارم از کسی کم میگیرم، برای همین مدام به خودم غُر میزنم. نمیدونم شاید کارگاه رو کنسل کنم. ولی فکر میکردم خودم نتونم گره داستان رو جذابش کنم.
البته همسر میگه اگر میخواستی میتونستی. 
یه کار دیگه هم که غوز بالا غوز شده و فکرم رو درگیر کرده و نمیتونم روش تمرکز کنم، رنگ زدن دیوار اتاق هاست. بالاخره درسته مستأجریم، ولی یازده ساله داریم توش زندگی میکنیم دیگه. رفتم رنگ بخرم دیدم خیلی گرونه. ابوالفضل!!! به صاحب خونه گفتم نصفش رو لااقل شما بده و قبول کرد. به همسر میگم البته خودم میتونستم هزینه کل رنگ ها رو بدم ها. نخواستم
 میگه : نه داداش! اگر میخواستی هم نمیتونستی. این یه ادعا رو دیگه بیخیال شو...
راست میگه/.


موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۰۱/۱۱/۲۶
میرزا مهدی

نظرات  (۱۰)

یاد خوان هشتم افتادم

میتوانست او اگر میخواست ...

 

چه صاحب خونه خوبی دارید, قدرش و بدون

 

مسکن ملی هم ثبت نام کردی دیگه ان شالله؟!فرصت رو از دست ندی اخوی!

 

 

پاسخ:
آره واقعا همیشه دعاش میکنم. مثل پدر و مادر واقعی بالاسرمونن.
مسکن ملی رو همین الان میرم ببینم چیه :))
راستش نه. اقدام نکردم :|

سلام

امروز دیگه قصد داشتم زنگ‌بزنم بانو‌ ببینم‌ چی شدید پس؟ ما خانوادگی گوش کردیم و بسی کیف کردیم

بابا کسی از شما‌ توقع یک پروژه‌ی گروهی بزرگ رو که نداشت، می‌تونستین داستانی طور اجراش کنید، مثل تکه‌هایی از یک‌پازل به نام داستان‌های قاجار، نه به ترتیب تاریخی و کامل و‌جامع، چون واقعا این کار زمان‌بر بود و‌ نیاز به کار گروهی داشت

البته هنوزم‌دیر نشده، باز بهش فکر کنید، مطالعه کنید، بانو راست می‌گن« شما می‌تونید»

 

در مورد نمایش هم دست از کمال‌گرایی بردارین و ادامه بدین، ان‌شاءالله موفق باشین

 

پاسخ:
علیک سلام
خیلی ضبط کردیم واقعا. در حال زندگی ضبط کردیم. در حال کار. یعنی شما در حین اینکه دارید اطلاعاتی هرچند جزئی دریافت میکنید، با ما زندگی میکنید. حالا از اولش قصدم این نبود که حتما یک پروژه ی بزرگ باشه. گاهی میگم چه دلیلی داره که کسی چیزی بخواد یاد بگیره. مهم اینه که یه حس خوب -هرچند ناچیز- تقدیم دوستان کنم. خوب تهش هم بگه خوب که چی؟
 من که عادت دارم:))
ولی همون حس کمالگراییه دیگه. آتقی رو یادتونه؟ ایشون منو مبتلا کرد به این حس. دیگه همین :)

حیف شد دیگه نیومدین توئیتر، اونجا با یه‌چند نفر خصوصا یه فرد خاص آشنا شدم، انقده جالب مطالب تاریخی رو در قالب طنز و ریتوییت ارائه می‌ده ( همشون بلدن البته)

اگر اونو ببینید دیگه انقده نا امید نبودین

همونایی که ضبط کردین رو هم بگذارید ما ذوق می‌کنیم

این خوب که چی بشه، مال وقتیه که مخاطبتون دوست نداشته باشه بشنوه، ما که‌ پایه‌ایم و می‌شنویم

حیفه زحمتاتون رو بی‌خیال بشین...

شاید ایراد از ما هم بود که نظرمون رو بیان نکردیم!

 

آتقی :))  یادم نبود اصلا!  آتقی خودش هم دنبال فرار از کمال‌گراییش بود، شما چرا گولش رو‌ خوردین...

پاسخ:
فرار آتقی از کمال‌گرایی خودش یه نوع کمال‌گرایی بود. گولش رو نخوردم به شدت تحت تاثیراتش بودم. و هستم. البته الان خیلی سراغ نمیگیره و ازش خبر ندارم ولی اگر یه نفر تو دنیا باشه که روم تاثیر گذاشته باشه، ایشون بوده.
بهش نگیدا :)
 و اما توئیتر. حقیقتا فیلتر شکنهایی که مخصوص دستکتاپ باشن و لازم نباشه براش هزینه کنم، نمیشناسم. ضمن اینکه امکان نداره بتونم برای فعالیت تو توئیتر، زمانم رو مدیریت کنم. همیشه در این زمینه باختم.:))
انگیزه دادید. امشب ترتیبشون رو میدم :)

آخرش چه باحال بود :)

 

هروقت از خانمتون میگید از روزی که مهمونتون بودیم یادم میاد خانمتون خیلی گُله 

بهشون حتما سلام برسونید 

 

 

پول رنگ رو ممنون میشم بگید 

 

و مسکن ملی چرا نرفتید؟

 

 

پاسخ:
شما خیلی بزرگوارید. 
میشه پول رنگ رو نگم به جاش پول ماشینی که میخوام بخرم رو بگم؟ :))

سلام 

اتفاقا من هرچند اپیزود قبلی رو فرصت نکردم گوش کنم، (به خاطر درد گوش و از دست دادن نعمت هندزفری دیگه هیچی نمیتونم گوش کنم) ولی منتظر قسمت بعدی بودم 

 

پاسخ:
علیک سلام. شرمنده که بودم الان خجالت زده هم شدم :)

ولی لامصب اینروزا بحث پول که میشه دیگه اونجا خواستن و توانستن زیاد کاربرد نداره ولی بقیه،ی موارد رو با همت میشه کاریش کرد شاید هم دچار یه جور وسواسِ بهترین بودن شدین

پاسخ:
آخه بهترین بودن رو لااقل باید یه بار تجربه کنم که مزه ش بره زیر زبونم تا بعد بخوام براش تلاش کنم؛....  :))
گرونی رو خوب گفتی حامد جان. دو خط آخرم رو که درمورد گرونی بود حذف کردم گفتم دیگه گویاست همینطوری ;)

یاد صاحبخونه گیله مرد و عسل بانوی کتاب یک عاشقانه آرام افتادم. اونم هوای گیله مردو داشت به نظرم.

هرچیز که رنگ تکرار بگیره ارزششو از دست می ده؟ مثل مادرم که همیشه می گه " هیچ‌چی تو دنیا ارزش غصه خوردن نداره" و من وقتی ناراحتم ترجیح می دم کز کنم تو یه اتاق و به تنهایی غصمو بخورم(:

پاسخ:
به نظرم آره. اغلب چیزها وقتی رنگ تکرار میبینن ارزششون رو از دست میدن. اغلب چیزها، نه همه چیزها
۲۷ بهمن ۰۱ ، ۲۲:۲۳ حامد خواجه

و چقدر حیف شد که ادامه ندادید ...

پاسخ:
آره والله
۳۰ بهمن ۰۱ ، ۲۲:۲۴ امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ

خانمتون بهتون میگه داداش؟؟🤔

 

+ما که از همون اول انگار به ته دیگ کانالتونم نرسیدیم! اصلا نفهمیدیم چی شد چی نشد! ولی هرچی بود ادامه بدید حیفه😐

 

++تا صابخونه خوب نباشه آدم به سال یازدهم مستاجری در یه خونه نمیرسه. خدا حفظشون کنه. ما که این صابخونه رکورد همه صابخونه ها رو شکست! به یه سال هم نمیرسه عمر مستاجریمون. کلا خدا برا ما صاحبخونه خوب نخواست

 

 

پاسخ:
آره مثل دوتا داداشیم برا هم 😄
خدا حفظ کنه بچه‌هاتونو. انقدر سرتون گرم عزیرانتون شدخ که دیگه از منم دیرتر سر میزنید به اینجا.
صاحبخونه خوب نعمته واقعا....

با همسرتون موافقم؛

نخواستین...

 

پاسخ:
آره واقعا. چنینه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">