یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!
طبقه بندی موضوعی

چند رو پیش..

يكشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۵۵ ب.ظ

به پدر زنم میگم: کباب نمیدی؟ 

میگه: کباب؟

میگم : آره دیگه

میگه: بررررو بابا! کبابم کجا بود.

میگم: عید قربانه مگه حاجی نیستی؟

میگه اوووووووووه صد سال پیش حاجی شدم.

میگم: خوب چه ربطی داره عید قربانه.

میگه: قربان؟ قربان کو؟

میگم: قربان کو؟!!!!!! یعنی چی که کو؟ امروزه دیگه.

میگه: کو؟

میگم: چی کو؟

میگه: قربان؟

بهش میگم: مشتی گیر آوردی ما رو؟

صدای همسر از آشپزخونه میاد که میگه: بابا تا گوسفند رو نبینه، قبول نمیکنه که عید قربانه.

خندم میگیره میگم: پس از نظر بابات عید گوسفنده نه عید قربان.

رو میکنم به حاجی و میگم: بابا پول بده برم گوسفند بخرم.

میگه: گوسفند بخری؟

میگم : آره . کباب کنیم بخوریم.

میگه: کباب؟

میگم: آره دیگه. کباب.

میگه: برررررو بابا! کبابم کجا بود؟

:|

میگم عید قربانه مگه حاجی نیستی؟

میگه: اووووووووووه صد سال پیش حاجی بودم که...

:|

میگم: خوب چه ربطی داره عید قربانه دیگه.

میگه: قربان؟ قربان کو؟ ولم کن بابا!

میگم: قربان کو؟!!!!!! یعنی چی که کو؟ امروزه دیگه. امروز روز عید قربونه. 

میگه: کو؟

میگم: چی کو؟(خندم میگیره)

میگه: قربان؟

میزنم رو زانوهاش و بهش میگم: مشتی گیر آوردی ما رو؟

صدای همسر از آشپزخونه میاد که میگه: نه مثل اینکه تو بابامو گیر آوردی. مهدی اذیتش نکن.

میگم: آخه حاجیه باید کباب بده

میگه: کباب؟

میگم: آره دیگه

میگه: برررررو بابا! کبابم کجا بود؟


:|







بعدانوشت: ما به بیماری دیگران نمیخندیم. مخصوصا اگر پدرمون باشه. ایشون پیر و کهنسال هستند. 

اما داریم تو این مملکت انسانهای شریف و جوان و سرِکاری که با اراده ی خودشون، با فهم و درایتشون، با شعور و کمالاتشون هر روز و هر روز و هر روز چشم تو چشم ملت میایستن و میگن : کباب؟ کو؟ 

نظرات  (۲۲)

آلزایمر دارن؟

خداحفظشون کن :) 

پاسخ:
آره متأسفانه. خدا سلامتی بده:)

:)))

حالا آخرش موفق شدین کباب بگیرید یا نه؟:))

 

+چه عکس قشنگی شده، چقدر مظلوم و مهربون...

پاسخ:
کباب؟:))) 
+عکس تزئینی ست.

خدا حفظ‌شون کنه به هر حال...

:)

پاسخ:
انشالله...

آره دیگه کباب:D

 

:|

حس کردم خودتون گرفتید:)

پاسخ:
نَه موفق نشدیم D:

اینقد کباب کباب کردین، کباب شد دلمون، کباب الان جزو به خاطره ها پیوسته، فکر کنم آخرین باری که خوردم همون صدسال پیش بود.

پاسخ:
واقعا آخرین باری که خوردم که بود؟

پیری بد دردیه:(

حتی مورد داشتیم که گفتن کدوم دکل کدوم کشتی کدوم شمش

 

پاسخ:
دقیقا.... مورد زیاده البته...

راجب بخش قرمز 

واقعا گاهی فکر میکنم که ندونستن مشکل ما ادم ها نیست

فراموشی دانسته هامون بزرگترین مشکلمونه :)

پاسخ:
وا اسفا بر فراموشی های خودخواسته....

خدا حفطشون کنه .

من فکر کنم رفتن به مکه و دیدن خونه خدا واسه ماها دیگه بشه آرزو و احساسی بهم میگه دیگه شدنی نیست. 

پاسخ:
خدا همه ی سالمندان رو آرامش بده انشالله.
اینی که میگم خیلی جدیه ها:
حدودا هشت نُه سال پیش قیمت سکه یهو یه تکونی خورد و گفت بذار منم یه رشدی داشته باشم. همون موقع ها که دیگه همه عادت کرده بودن هر روز خبر بالا رفتن سکه رو بشنون، من یه سکه هدیه گرفتم. دقیقا از همون لحظه، رشد و حباب سکه متوقف شد و خیلی نرم و مجلسی داشت میومد پایین. چند سالی صبر کردم دیدم نه بابا این سکه اونطور که دلم میخواد بالا نمیره. پس بهتره بزنم به درد و زخم زندگیم. فروختم. دو روز بعد دوباره که اوج گرفت. با خودم فکر میکردم چه مهره مهمی بودم تو بازار سکه. چقدر تأثیر گذار و شگفت انگیز.
کی فکرشو میکرد من پام به کربلا باز بشه. حتی حرم امام رضا رو تا همین چند سال پیش نرفته بودم. امسال یه حرفایی شد. به کسی نگفتم. حتی به همسر هم نگفتم. در پوست خودم نمیگنجیدم. کی فکرشو میکرد؟ حج؟ من؟ اینطوری که با یه کاروان بعنوان عکاس و فیلمبردار برم حج. داشتم تدارک میدیدم که به همسر بگم، کرونا اومد. و الان درست تو همین ماه، داغِ دلِ آدمایی که سالها تو نوبت بودن تا وقتش برسه مشرف بشن رو درک میکنم.
به قول شما دیگه میشه جزو آرزوهای دست نیافتنی....
جوابم به کامنتت اندازه خودِ پُست، طولانی شد

من دو خط و نیم آخر را نفهمیدم

پاسخ:
مهم هم نبود. منظورم رئسایی هستن که وعده هاشون رو فراموش میکنن./
این روزهای به شدت گرم و کرونایی، برای شما و همکارانتون خیلی دعا میکنم. خدا خیرتون بده.... همیشه سالم و سلامت باشید

ما که دلمون کبابه دیگه کباب نمیخوایم :)))

 

پاسخ:
تو مکانی که همه له له کباب میزنن میای میگی دلت کبابه؟ نمیترسی؟

نه دیگه سوخته تبدیل به خاکستر شده

 

 

پاسخ:
خوب پس ارزونی خودتون :))

اولش خندم گرفت

ولی حس کردم آلزایمر داره

ولی اشاره خوبی کرده بودی توی آخرین بند به آدم هایی که...

پاسخ:
خواستم انگشت بکنم تو چشمشون دستم نرسید

:))) سلامتی آلزایمریاش ...

پاسخ:
D: تندرستیِِ همه بنده های خدا.
۱۳ مرداد ۹۹ ، ۱۹:۲۳ رحیم فلاحتی

ما به بوی کباب هم راضی بودیم :)) اما گفتن کباب نبوده داشتن خر داغ می کردن !

پاسخ:
داش رحیم امروز ما با بوی کباب مستیم.
حالا خر داغ کنن یا چی، فرقی نمیکنه. بوی کباب بده بسه D:
۱۳ مرداد ۹۹ ، ۱۹:۴۴ رحیم فلاحتی

آره واقعن ! دیروز از فروشگاه خرید کرده بودیم با عیال می خواستیم از چهارراه رد شیم . کبابی سر خیابون یک دودی راه انداخته بود نگو و نپرس . دلم خواست از اونجا رد شم و حسابی دودخور شم . اما عیال نذاشت و مسیر و عوض کردیم و از وسط پارک عبور کردیم :))

پاسخ:
پسر خوبی باشه روزی یه بار اجازه میده از اونجا رد شی،دودخور شی.
میدونی که دیگه دود تریاک، طرفدار نداره...
۱۳ مرداد ۹۹ ، ۲۰:۲۲ رحیم فلاحتی

😂😂😂😂

۱۴ مرداد ۹۹ ، ۱۴:۴۹ بلاگردون بلاگرونه

جا داشت بگه تو کی هستی؟ بگی داماد. بگه داماد؟! داماد کو؟!

پاسخ:
:)))
آلزایمر هم نداشت وقتی درمور من حرف میزدن میگفت: مهدی؟ اون که هیچی....:)))
خدا خیرش بده

سلامت باشن همیشه، خدا هیچ بنده‌ای رو گرفتار آلزایمر نکنه، مرض کوفتیه.

پاسخ:
به نظرم کسی که دچار آلزایمر محض میشه، دیگه بهش نمیگه مرض کوفتی. چون اصلا درکش نمیکنه. 
 ولی خودم اغلب عصبانیت هام به خاطر اینه که یه چیزی رو فراموش میکنم. یه چیز ساده. یه چیز دمْ‌دستی

ما هم گاهی پدرم این شکلی میشه بعد یکی از داداشام شروع میکنه باهاش کلی شوخی میکنه تا اون مورد رو براش یادآوری کنه !

البته پدر من هنوز از نوع خفیفش رو دارن ولی دکتر گفته چند سال دیگه احتمال اینکه  تشدید بشه زیاده.

 

 

+

سلام

خدا به شما و بانوی مهربون تون سلامتی و عمر با عزت بده که از پدر

  این گونه با محبت رفتار میکنین !

 

++

عکس هم عالی بود :)

 

 

پاسخ:
سلام. هرکی به من کباب بده من باهاش خوب رفتار میکنم. به نظرم تو این دینا کباب مهمه فقط D:
۱۴ مرداد ۹۹ ، ۱۶:۳۰ گمـــــــشده :)

خب رهست می گه 

کباب کووووو

پاسخ:
امشب خودم بهش کباب میدم
۱۴ مرداد ۹۹ ، ۱۷:۱۱ گمـــــــشده :)

خوش بحالش

به منم بده خو

پاسخ:
این دفعه دیدمت بهت میدم

چقدر جوابتون به کامنت بیست و دو، غم انگیز بود

عمیقا حالتونو درک می کنم

پاسخ:
هعی!!!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی