یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!
طبقه بندی موضوعی

یه اشتباه ساده

سه شنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۸، ۰۸:۲۸ ق.ظ

ساعت 8 شب بود و ایستاده بودم نبش میدونِ بزرگی که نزدیک مغازه است و منتظر تاکسی بودم. اولی رو که دست تکون دادم نگاهم هم نکرد و عبور کرد و رفت. دومی و سومی پُر بودن و بعدی که جا داشت اصلا منو ندید و همینطوری تاکسی ها میومدن و میرفتن و منِ بینوا هم ایستاده بودم تا فرجی بشه و یکی همینطوری اتفاقی چشمش به منِ سیاه پوش تو اون تاریکی بیفته و (بو بوق) یه پراید مشکی تر از من چراغ داد و دوتا بوقِ تندِ چسبیده به هم سر داد و گفت: حاجی مستقیم؟ 

گفتم تا سه راه میرم مسیرت میخوره؟ 

-بپر بالا

+پنشتومنی دارم. خورد داری؟

-بیا بابا. بپر بالا

از پشت سر یه تاکسی انگار که با زمین و زمان دعوا داره با یه بوقِ ممتد پیچید جلو پرایدیه که چرا مسافر سوار میکنی. بنده خدا راننده ترسید و گفت حاجی فکر کردم تاکسی نمیاد. بیا اینم تاکسی. بفرما سوار شو.

گفتم برو نمیخوام با تاکسی برم.

راننده تاکسیه هم کلید کرده بود و دید من پیاده نمیشم ، از ماشینش زد پایین و اومد درِ ماشینی که توش نشسته بودمو باز کرد و گفت داداش بفرما تاکسی.

درِ خودرو رو کشیدم و بستم و از شیشه که باز بود بهش گفتم: مشتی بیست دقیقه است بیست تا تاکسی خالی رد شده سوار نکرده... اصلا این بابا رفیقمه. (رو کردم به راننده پراید و گفتم) بریم.

یه چند صد متری که رفتیم و سکوت کرده بودیم و تنِ جفتمون از جدالی که ممکن بود سر بگیره و نگرفته بود، میلرزید، گفت: بازارتون دیگه داره میخوابه ها..

گفتم: نه خدا رو شکر دیگه صفر تموم بشه کم کم رونق میگیره.(سعی کردم از نورِ تیرهای وسط بلوار که از زیرشون عبور میکردیم استفاده کنم و چهرش رو ببینم که میشناسمش؟)

گفت: عه! مگه تو کار جشن و سرور  هم هستین؟ عروسی مروسی هم کار میکنین؟

گفتم: خوب بیشتر عروسی کار میکنم ولی خودم نمیرم بچه ها رو میفرستم.

گفت: آهان یه گروهین؟

گفتم آره دیگه... اکیپیم..

گفت: عـــــــه! (عه رو خیلی کشید ) اکیپ میگن؟

هیچی نگفتم.

باز پرسید: کربلا چی؟ کربلا رفتی خوب بود؟

بیشتر مشتاق شدم بفهمم کیه. لبخندی مشکوکانه زدم و خم شدم صورتشو ببینم. اون هم خم شد که ببینمش. گفت: جان!!!

گفتم میشناسیم همدیگه رو؟

گفت: نمیدونم من که اولین باره میبینمت.

گفتم از کجا میدونی کربلا بودم و کارم چیه؟ 

گفت خوب شما ها معمولا برای کارتون هم شده میرید کربلا دیگه. شنیدم خیلی هاتون پول خیلی خوبی  هم میگیرین. بعضیا تون هم همینطوری دلی میرین.

گفتم: متوجه نمیشم منظورتونو..... روبروی اون  نونوایی نگه دارین لطفا. (پنشتومنیو دادم دستش و گفتم ببخشید خورد ندارم)

گفت باشه حاجی. فقط ما رو هم دعا کن.

گفتم خدا برات بخواد انشالله...(پیاده شدم خم شدم و از لای در نگاش کردم و )

گفتم.. نگفتی منو از کجا میشناسی؟

گفت یه بار تو مسجدِِ تُرکها(مسجد حضرت ابوالفضله که به ترکها معروف) دیدمت با حاج علیپور دوتایی مداحی میکردین و میخوندین

(سرم رو از لای در کشیدم بیرون و یه نگاه به اونور خط انداختم و به چند تا نونِ باقی مونده ی نونوایی نگاه کردم که اگر تعلل بیشتری میکردم، از کَفَم میرفت؛ و برگشتم و خم شدم تو تاکسی و گفتم)

آهان.. پس اونجا منو دیدید. عجب!!!!!! اتفاقاً امشب هم تو قائمیه مراسم دارم. شام هم میدن. تشریف بیارید.(تبلیغاتش رو رو بنری کنار همون میدون دیده بودم.)

گفت: واقعا؟ گوشیو برداشت و ادامه داد: پس به زنم بگم شام درست نکنه. آقا دمت گرم که گفتی. پس من برم. آخر شب مبینمت خودم میرسونمتون .خدافظ

گفتم آره زود برو مراسم الان شروع شده.... منم میرسونم خودمو (بعد به نونوایی نگاه کردم یه پیرمرد همه نون ها رو زده بود زیر بغلش و داشت میرفت)



کرایه آژانس تا قائمیه چقدره؟ زنگ بزنم همسر زیر اجاقو خاموش کنه. نون که نداریم.


موافقین ۱۹ مخالفین ۰ ۹۸/۰۷/۳۰
میرزا مهدی

شغل_من

طنز

همسر

نظرات  (۲۷)

حاجی منم سالی یه بار نیاز به تاکسی پیدا میکنم تازه میفهمم فحشهای تازه ای بلدم . 

تاکسی خالی رد میشه منه ریشی پشمالو رو سوار نمیکنه یا یه دونه خانم نشوندن عقب به هیچکس نگاه هم نمیکنن . 

 

البته بلانصبت تاکسی دار های درست و حسابی... 

 

پ مداحی هم میکنی برادر ! ای ولا

پاسخ:
نه بابا مداحیم کجا بود؟ این ریشها رو یه آنکاردِ اساسی کرده بودم، یه کاپیشن از این احمدی نیادا یه سر رسید هم زیر بغلم بود. خونه که رفتم قبل از هرکاری رفتم جلو آینه دیدم حق داشته بنده خدا... شبیه یکی شده بودم.... بیچاره اون یکی.D:

۳۰ مهر ۹۸ ، ۰۹:۲۲ آقای گوارا

سلام

اشتباهش کجاش بود ؟!

 

+ انتخابت درست بود که قید نونا رو زدی و به صحبتت با اون آقا ادامه دادی . فقط اسمش چیه ؟ بین نون و چی ، چی رو انتخاب کردی ؟!

واقعا می پرسم [لبخند]

پاسخ:
سلام
نون و ادب [لبخند] 
پرانتز باز: ببین امومدم مثل شما بنویسم [لبخند] ، ببین چیا نوشتم. بدون در نظر کردن پاک کردنهام. ببین { چ ] p [ gfokn [لبخندج } }[] 😂😂😂😂😂😂 : پرانتز بسته
اشتباهش این بود که منو با یه مداحی اشتباه گرفته بود... همین
۳۰ مهر ۹۸ ، ۰۹:۲۹ دچارِ فیش‌نگار

اون مگه تواشیح نیست که گروهیه؟ یا مداحی هم هست

پاسخ:
اون درمورد مداحی حرف میزد من فکر میکردم درمورد فیلمبرداری عروسی حرف میزنه مرتضی

سلام

خارج از بحث پستتون 

متن نوشتن پست تون با بقیه پست ها تون اینبار  خیلی فرق میکرد .

روان بود .

خیلی خوب و قشنگ بود واقعا.

استفاده بردیم

ممنونم :)

 

پاسخ:
سلام
مخصوصا پنشتومنیه. نه؟ :))

:))))

اینجور اشتباها اصولا آدم نباید به رو خودش بیاره نه به خاطر اینکه سو استفاده کرده باشه واسه اینکه طرف ضایع نشه و اون ذوقش واسه برخورد با یه آشنا از بین نره 

رفتید ببینید قائمیه شام چیه؟؟؟:))

پاسخ:
:)) آره این هم میشه. ولی من به خاطر اینکه مجبور نشم توضیح بدم چیو با چی اشتباه گرفته، و نون از دستم بره، به رو خودم نیاوردم. که از کفم رفت
۳۰ مهر ۹۸ ، ۱۰:۰۲ مردی بنام شقایق ...

سلام

 

اینجور وقتا بگرد ببین اون دور و بر یه خانوم پیدا کن که منتظر تاکسیه (البته خانوما خیلی منتظر نمیمونن غالبا زود ماشین گیرشون میاد!) کنارش وایسا

 

اینجوری خیلی بهتر ماشین گیر میاد!

 

هر چند من خودم بارها امتحان کردم. وایسادم کنار یه خانومی. تاکسیه اومد من گفتم آرژانتین گفت نه! خانومه گفت آرژانتین گفت بفرما!

من دوباره گفتم آرژانتین گفت نه آقا! چند دفه میگی؟!!! :))))))

پاسخ:
سلام:)))))
خیلی دیگه اون راننده "چیز" بوده/
ولی واقعا بارها و بارها و بارها برای منم اتفاق افتاده. شاید اون خانمه تا آخر عمرش هم متوجه نشه، ولی این واقعیتیه که وجود داره. 
۳۰ مهر ۹۸ ، ۱۰:۱۰ شارمین امیریان

سلام.

😂

خب شما که حیثیت اون مداح بدبخت رو به باد دادید! الان این آقا فکر میکرده مداحه کنسرت هم برگزار میکنه😄 

 

خوب کردید پیاده نشدید سوار تاکسی بشید.

 

 

این که میگن خانوما منتظر تاکسی نمیمونن در مورد همه خانمها صدق نمیکنه ها. خاطرات تاکسیوانه ی منو که خوندید. اینم بهش اضافه کنم که یه بار با داداشم سر خیابون منتظر تاکسی بودیم. همه ماشینها (تاکسی_شخصی) از جلو ما رد میشدن و یه کم جلوتر واسه یه دختره سانتی مانتال تنها بوق میزدن تازه اونم سوار نمیشد!!! 

پاسخ:
سلام
نه بابا .  کلا اشتباه گرفته بود. D:
 آره اینطوری هم میشه. اتفاق همسر هم تعریف میکنه میگه تاکسی برای من نمی‌ایسته و میره جلوتر برای اون خانمِ سانتی مانتال یَک ترمزی میکشه که همه مبهوتش میشن
۳۰ مهر ۹۸ ، ۱۰:۴۵ یک مسلمان ...

بقیه پولتو پس نداد؟!

پاسخ:
:)) نگرفت.... خورد نداشت (خُرد؟)

هر وخ تاکسی گیرت نیومد ببین خانمی دختری کنار خیابون منتظر تاکسی وایستاده برو کنار اون وایستا

تا خواستن سوارش کنن تو هم بپر تو تاکسی...البته شخصی مدل بالا بود سوار نشو چون ممکنه زیذش باشه با اوردنگی آدمو پیاده کنن!

حاجی التماس دعا

یه دهن بخون مداحیتو اپلود کن تو وبلاگ ما هم بهر مند شیم!

حالا قائمیه امشب شام میدن؟>>:)))

پاسخ:
کشکش پلو دادنD: :))
محتاجیم به دعا برادر...
یه بار این کار رو کردم. راننده نگام کرد و گفت دربسته. گفتم سرِت سلامت. مسیرمون که یکیه. داره بارون میاد. خانمه گفت من دربست نخواستم. پیاده شد. منم پیاده کرد. پیچید یه ورِ دیگه رفت D: هیچی دیگه یه ده دقیقه ای با خانمه گپ زدیم و درمورد معضلات و کم و کاستی های ترابریِ شهر، به شُور نشستیم که یهو بهم گفت بیشوووور. رفت اونور تر :| (الکی)

دارم به اون لحظه ای فکر میکنم که میره به مداحه آشنایی میده، چهره مداحه دیدن داشته! 

انقدر با اسنپ و تپسی اینور اونور میرم که زیاد خاطره ی تاکسی طور ندارم.

پاسخ:
:)) بهش فکر نکرده بودم:))
۳۰ مهر ۹۸ ، ۱۱:۱۹ امّــــــــ شــــــــــهــــــــرآشــــــــــوبـــــــ

یعنی یه تنه کافی هستین که زیرآب مداحا رو بزنیدا!! 

من بودم برای حفظ آبروی مداحان گرامی هم که شده میگفتم آقا اشتباه گرفتین

 

+فک میکردم دعوا سر مسافر فقط تو فیلماست! یعنی تو دنیای واقعی هم همینجوره؟

پاسخ:
خوب ما تاکسی سوارا زیاد دیدیم از این دست موارد. 
آّبری مداحان هم دست خداست... ما چه کاره ایم خانمD:
۳۰ مهر ۹۸ ، ۱۲:۲۸ سوته دلان

سلام

اگه زودتر می‌گفتین ما هم شام درست نمی‌کردیم!

 

پاسخ:
سلام 
عَی به خُشکی شانس...:))
۳۰ مهر ۹۸ ، ۱۴:۴۸ مریم بانو

راستش من تاحالا متوجه نشدم که واسه خانوما زودتر تاکسی وایسه.

 

نوبتیه همیشه.

 

حالا شام چی بود ؟قیمه؟
 

:)

پاسخ:
عزیزم اینجا نونوایی هاش هم صفی و نوبتی نیست.
کشمش پلو

واسه خامما زودتر تاکسی پیدا میشه?! 

O_____o

پاسخ:
آره دیگه D:
۳۰ مهر ۹۸ ، ۱۶:۱۳ دچارِ فیش‌نگار

زنان علیه زنان!!

مگه شقایق خودش خانوم نیست؟

 

شایدم به اسم خانما اومده که ما راحت تر حرفاشو باور کنیم :)))

پاسخ:
نه این شقایق از اون شقایقهاست که تو کوه و کَمَر می‌رویَند....
مَردَن اونا. مردی به نام شقایق
۳۰ مهر ۹۸ ، ۱۶:۳۳ دچارِ فیش‌نگار

آهان پس ببخشید

من فک کردم از این رباتاس

پاسخ:
D:
۳۰ مهر ۹۸ ، ۱۶:۳۴ مردی بنام شقایق ...

@ دچار

 

دارم برات :))))

پاسخ:
@دچار داره برات 
آقا ما ارادت داریما
۳۰ مهر ۹۸ ، ۱۶:۳۷ دچارِ فیش‌نگار

@شقایق

 

داداش شما اِنقد سر به سر ما گذاشتی که حالا حالا ها بدهکاری 

چی چیو دارم برات؟ :)))

پس سابقه داری:)

پاسخ:
بگی نگی
۳۰ مهر ۹۸ ، ۲۲:۴۴ آقای گوارا

عه ؟! منم واقعا فکر کردم مداحی کردی حتما [لبخند]

+ برای شما که انگشتت کل گوشی رو پوشش میده اینجوری از کار دراومده [خنده]

پاسخ:
نه اینبار رو کیبور کامپیوتر بود.... برای نوشتن این علامت [ باید صفحه کیبورد رو انگلیسی کنم.. این میشد که قاطی میکردم. ما که مثل شما با تمرکز نیستیم برادر

چقد جالب وبامزه بود:)))

پنشتومنی؟!:)))

بنده خدا چه رفته سرِکار:))

 

 

این اقایونی که میگن تاکسیا برا خانما میایستن 

بستگی به خانمه وپوشش داره:/

براهمه اینجوری نیست!

پاسخ:
البته که برای همه اینطوری نیست. بخشی از نظراتِ دوستان مزاحه.... ولی خوب برای بعضی از خانمها تاکسی و غیر تاکسی بدجوری ترمز میکشن

پنشتومنی:))

چرا همه فکر میکنن برای خانم ها ماشین وامیسته !!!!!!

اشتباه محضِ

انقدر زیر بارون موندیم ... 

پاسخ:
بارون که خوبه... زیر آفتاب نمونی D: 

حالا اگه واقعا شام می‌دن مام زیر گازو خاموش کنیم

پاسخ:
دیر اومدی آبجی. تموم شد:))

این تاکسی‌هایی که خالی می‌رن و مسافر سوار نمی‌کنن دقیقا انگیزه‌شون چیه یعنی؟

سر کوچۀ ما اگه بخوای برای مسیر سمت راست ماشین بگیری، انگار ایستادی وسط مثلث برمودا!

هر کس رد می‌شه بوق می‌زنه ولی سوار نمی‌کنه

پاسخ:
:)) انگیزشون یه معمای لاینحله مثل همون مثلث برمودا

بخشکی شانس

من همیشه دیر میرسم....

پاسخ:
دیر نرسیدی. خیلی دیر رسیدی. الان دیگه هرکی خورده هضمش کرده و تِمام و خِلاص D:

توی کامنتا همه میگن خانوم باشه سوار میکنن ولی خدا شاهده بجز راننده های جوون اون یکی ها کاری به کار ما ندارن، اون جوونا هم الکی بوق میزنن و رد میشن که مثلا بگن اره دیدمت! حالا دوستان یا به خانوم های خاصی ها اشاره میکنن یا مردم ما رو خانوم نمیبینن:))) 

مداحی هم میکردین و ما نمیدونستیم؟؟؟ بابا خدا قوت :)

پاسخ:
آقا به پیر به پیغمبر من مداحی بلد نیستم:))
ولی چرا یه بار یه روضه برا خودم خوندم که خیلی کیف داد. خودمم نشنیده بودمش..D: 
منظور همون خانمهای خاصن

آق مهدی عجب عکس نامحرم کشی گذاشتی پروفایل ( روم به دیفار :| )

پاسخ:
استغفرالله... :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی